به شاخ نباتت قسم!

 
هوالحی الذی لایموت


در شبستانهای تاراندود این معبد
گرچراغی برنمی افروزی ای زائر
کورسوی شمع نذر رفتگان را پا منه برسر
به یاد استاد انوشه روان
محمود روح الامینی
 عکس را  سال 1386 در منزل استاد از ایشان گرفتم.
 تقدیم شد.

استاد محمود روح الامینی درگذشت.

متن بالا از اشعار استاد روح الامینی است که استاد ابراهیم موسی پور فرستادند.

ما نیز یاد این استاد فقید را گرامی می داریم و فقدانش را به جامعه علمی کشور تسلیت عرض می نماییم.

برای خواندن شرحی درباره استاد بنگرید:

http://fa.wikipedia.org/wiki/محمود_روح‌الامینی

 ساعتی پیش نیز خبر درگذشت استاد گرامی ایرج افشار را شنیدیم. ایرج افشار مردی بود که هر کس سراغی از فرهنگ، ادب، هنر، تاریخ و... ایران گرفته باشد به نسخه شناسی و کتاب شناسی او برخورده است.

روح هر دو بزرگوار شاد، یادشان گرامی. خدایشان بیامرزد.

 

 

مکتب تفکیک و فلسفه ستیزی

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

مکتب شیعه یا خواص یکی از دو شاخه اصلی تقسیمات اسلامی است.

سابقه تفکر نظری و الهیاتی شیعه را باید به حضرت صادق (ع) برگرداند. هرچند شکل گیری گروه شیعیان به پیش از اینها باز می گردد.

این مکتب در طی سالیان آثار و اندیشه های بسیاری داشته است. از شیخ مفید تا صداری شیرازی و معاصرین ما.

فقه٬ کلام٬ فلسفه٬ عرفان و.. عرصه های این اندیشه دینی است.

مقاله ذیل نوشته آقای حسن انصاری در باب مکتب تفکیک و فلسفه ستیزی است.

هرچند به ظاهر این مقاله در یک موضوع خاص است اما اطلاعات بسیار مفیدی را راجع به مکتب شیعه ارائه می کند که به نظرم هم را خواننده عمومی مفید است هم برای اهالی تحقیق و پژوهش.

این مقاله از سایت کاتبان نقل شده و فرمت HTML برای سهولت خواننده گان تبدیل به +pdf شده است.

امید است خوانندگان فرهیخته نفحات استفاده لازم را از این مقاله ببرند.

مقاله را از اینجا دانلود کنید.

 

خانه ملکوت پدر

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لربکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))


مقاله زیر پراکنده گو یی هایی در باب تاریخ و فلسفه تاریخ است.
این نوشته به درخواست دوستی در چند ساعت نگاشته شده است و ایراداتی دارد، هرچند سعی شده است که تا حد امکان منابع و ارجاعات دقیق باشند.
دیدگاه نویسنده تنها یک رویکرد است و اینگونه فرض نشده که تنها دیدگاه صحیح این است.
امید است دوستان و اهل پژوهش از این نوشتار استفاده برند و نویسنده را از رهنمون ها و نقدهای ارزنده شان محروم نگردانند.
با تشکر.
م.ا.محب علی
فایل pdf+ را از اینجا دریافت کنید.

صبحــــخوانی!



چه مى شود که نيايى به آسمان فردا

چه مى شود که بمانى در آن جهان فردا

چو قصد آسمان کنى امان نخواهد داد

سپاه ظلم زمان بر امام مان فردا

دگر چه ارزشى دارى تو اى سنگ مذاب!

که مى شود رخ نور جهان نهان فردا


هزار ديو، هزار دد، هزار لب سيراب

نداده قطره آبی به کودکان فردا

مگر تو سنگ نیستی؟ پس آب گرد و ببار

ز داغ سروسپیدان، به کاروان فردا

هزار و سیصد و هفتاد و یک طلوع گذشت

دوباره صبح دگر می شوی عیان فردا!


(محب)


آیین های عزاداری برای اهل بیت(ع) در میان ایرانیان بسیار کهن است. این آیین ها که به نظر برخی از صاحب نظران ریشه در ایین های ایران پیش از اسلام (چون اسطوره سیاوش و زریر) دارد در مورد سیدالشهدا(ع) بیشترین نمود را دارد. عزاداری در سوگ آن حضرت در ایران بسیار گسترده است. در هر گوشه ای از ایران فرهنگی، آیین ها و مراسمی در عزاداری آن حضرت برپا می شود، هرچند رسانه و مدرنیزه باعث کمرنگ شدن شیوه های کهن و عرضه مدل های جدید می شوند.

انواع تعزیه خوانی یکی از این شیوه ها هست که شکل هایی از آن در زمان ما نیز هست. (بنگرید: مقاله تعزیه در دانشنامه جهان اسلام و نیز تعزیه و تعزیه خوانی در دایرة المعارف بزگ اسلامی)

یکی از مراسمی که در حال حاضر کمتر دیده می شود، صبح خوانی است. صبح خوانی یک رسم کهن است که در آن یک مونولوگ با خورشید (=آفتاب، صبح) شکل می گیرد. این آیین در اصل به دو نوع تضرع و تهدید صورت می گیرد. در هر یک به نوعی مردم می خواهند مانع طلوع خرشید و صبح شدن شوند. صبح خوانی تضرعی در برخی روستاهای شمال کشور قبل از طلوع افتاب به صورت دسته همخوانی صورت می گرفته است. شعر معروف ((مکن ای صبح طلوع...)) بازمانده این ادبیات است.

شاعر در غزل فوق (به رغم تمام ایرادهای شعری، ادبی و وزنی غزل) سعی کرده که ادبیاتی در این سنت آیینی بیان کند.

م.ا.محب علی


سلسله نشست های تاریخ اجتماعی


((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))


تاریخ اجتماعی طی سه دهه گذشته، به اصلی ترین شاخه پژوهش های تاریخی تبدیل شده است. ظرفیت بالای تاریخ اجتماعی در توصیف و تبیین پدیده های فرهنگی و اجتماعی، این رشته را به صورت رشته ای کاربردی در مطالعات علوم انسانی درآورده است. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و بنیاد دایره المعارف اسلامی، در راستای بازاندیشی، بازسازی و تقویت ساختارهای روش شناختی در حوزه علوم انسانی، سلسله سخنرانی ها و میزگردهای تخصصی را برگزار می کنند.

برنامه جلسات را از اینجا دانلود کنید.

برای اطلاعاتی در باب تاریخ اجتماعی بنگرید: مقالۀ  تاريخ اجتماعی رويكردی نوين به مطالعات تاريخي نوشته شده در مجلۀ تاريخ و تمدن اسلامي از دکتر ابراهیم موسی پور در موسی پورنامه

موسی پورنامه! (معرفی یک وب)



((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))



موسی پورنامه راه اندازی شد.
این وبلاگ توسط محب! در سرور بلاگر گوگل راه اندازی شده است.
موسی پورنامه اطلاعاتی در مورد استاد ابراهیم موسی پور و کتب و آثار ایشان به دست می دهد.
بخش بسیار مفید این وبلاگ قسمت مقاله است. در این قسمت گزیده ای از آثار استاد ابراهیم موسی پور که در طی سالیان در مجلات و دایرة المعارف های مختلف به چاپ رسیده است برای استفاده پژوهشگران و دانشجویان به صورت pdf+ قرار داده شده است.

مقالات درموضوعات مختلفی چون ادیان، عرفان، تاریخ اسلام، تاریخی اجتماعی اسلام و... نگاشته شده است.
شما به دیدن این وبگاه دعوت می کنیم:        www.mousapour.blogspot.com

جنید بغدادی به قلم ابراهیم موسی پور


((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))


جنید بغدادی از بزرگترین عرفای اسلامی قرن سوم بغداد و نماینده مکتب صحو (در برابر مکتب سکر که عمدتاً در خراسان رواج داشته) است. مقاله ذیل مدخل جنید بغدادی دانشنامه جهان اسلام است که به قلم استاد ابراهیم موسی پور نگاشته شده است. مطالعه این مقاله مختصر اطلاعاتی مفید و ژرف به خواننده می دهد و سرآغازیست برای تحقیق بیشتر در مورد جنید بغدادی.

فایل +pdf  مقاله را از اینجا دانلود کنید.

معرفی کتاب ((مقدمه ای بر پژوهش دین عامیانه))



((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

 

کتاب ((مقدمه ای بر پژوهش دین عامیانه)) چاپ شد.

این کتاب مجموعه مقالاتی است که استاد ابراهیم موسی پور گزینش و  ترجمه کرده است.

کتاب دین عامیانه اولین اثر منسجم در این رشته کمتر شناخته شده دین شناسی در زبان فارسی است.

دکتر قربان علمی مدیر گروه ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه تهران در آغاز اثر اشاره ای به مطالعات دین عامیانه کرده اند.

در این کتاب مقالاتی از پ.هـ. وریهوف، چارلز هـ لانگ، ویلیم ا. کریستین، ژاک واردنبورگ، رافائل پاتای و تنی چند از دیگر پژوهشگران مطرح در حوزه دین عامیانه گزینش شده است.

((مقدمه ای بر پژوهش دین عامیانه)) در 187 صفحه و به قیمت 3900 تومان توسط نشر جوانه توس به چاپ رسیده است.

انجیل به روایت متی


((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))



پس از چندی کاری مفید در نفحات انجام گرفت.

متن صوتی انجیل متی (یا بهتر انجیل به روایت متی) که استاد موسی پور در اختیار ما گذاشتند را در سایت قرار دادیم.

این متن در اصل برای دانشجویان درس متون ادیان به زبان خارجه 2 ( ترم 8) است، البته امیدورام دیگر دوستان علاقه مند هم بهره ببرند.

لازم به ذکر است که در این بخش باب های 1 تا 8 را قرار داده ام، که دانلود راحت تر باشد.

در ضمن فایل زیپ به صورت mp3 است. حجم فایل هم 20MB است.

فایل را از اینجــــا دانلود کنید.

موفق باشید.

ور عشق نباشد به چه کار آید دل       

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

نفحات...

قرار بود اینجا جای بهتری باشد.

هنوز هم ادامه می دهیم.

توکل بر خدا.


عزیر الدین نسفی (متوفی به قرن 7)  از بزرگان صوفیه جانب الشرقی ست.

در باب مقام مغفول این عارف و نویسنده بزرگ صوفی سخن بسیار است که اندکی پیش( فروردین 87!) مقدمه ای گفته ام. (نک: اینجا )   اما آنچه در این ایام و احوال جای گفتن دارد، رساله ای است از کتاب الانسان الکامل در بیان عشق.

گزیده ای از این رساله ژرف عرفانی را در ذیل آورده ام.

از دوستان گرامی خواستارم این رساله (که دوفصل از آن، یکی در بیان میل و ارادت و محبت و عشق و دیگری در بیان عشق مجازی را آورده ام) را با تعمق و توجه و نیز نیم نگاهی به مقدمه مذکور مطالع فرمایند.

امید است که...(خودتان پر کنید!)



در بیان میل و ارادت و محبت و عشق [رسالۀ هفتم در بیان عشق، فصل اوّل، 161-159]
 بدان _اعزّک الله فی الدارین_ که ذاکران چهار مرتبه دارند: بعضی در مرتبۀ میل اند، و بعضی در مرتبۀ ارادت اند، و بعضی در مرتبۀ محبّت اند، و بعضی در مرتبۀ عشق اند. و از اهل تصوّف هر که را عروج افتاد، در مرتبۀ چهارم افتاد.  و تا ذاکر به مرتبۀ چهارم نرسید، روح او را عروج میّسر نشود. و ما این هر چهار مرتبه را به شرح تقریر کنیم، تا سالکان ذاکر بدانند که هر یک در کدام مرتبه اند.
ادامه نوشته

آن کس که از پس من می آید

بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین


یحیی بر او گواهی داد و بانگ زد:

((در باب اوست که گفتم:

آن کس که از پس من می آید،

اینک از من پیشی گرفته است،

چه پیش از من بوده است))

(یوحنا، باب 1، آییه 15/ ترجمه پیروز سیار)

هرچند آنچه از درک مومن مسیحی و نیز محقق ادیان به بر می آید مراد سخن منسوب یحیی که منقول از انجیل یوحنا ست، عیسی مسیح است، لیک مرا باد حدیث ((کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین)) می اندازد.

یا به یاد شیخ شیراز که گفت:

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی

آمده مجموع در ظلال محمد(ص)

عیدتان مبارک!

اين حسين توست!

به نام خدا

 

 

 

همایش دو روزه این حسین توست

روز دوم:

شب شعر مشق آب

با حضور استاد عبدالجبار کاکایی

و شاعران برگزیده همایش

زمان: سه شنبه ۱۷الی۲۰

مکان: خیابان ۱۶ آذر؛ باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران.

حضور براي عموم آزاد است.

كانون انديشه صفير

تائویسم_ چوانگ تزو_ این کتاب بی فایده است!

 

به نام خدا

 

 

شبی خواب دیدم که پروانه ام و از گلی به گلی دیگر می پرم.

بی خبر بودم از اینکه جوانگ زه ام.

ناگه برخاستم و باز جوانگ زه شدم.

ولی نمی دانستم که آیا من جوانگ زه ام

که خواب دیدم پروانه شده بودم

یا پروانه ام و خواب می بینم که جوانگ زه شده ام؟


*(( این کتاب بی فایده است))؛ آموزه های جوانگ زه ( چوانگ تزو/ تزه)؛ توماس مرتون؛ ترجمه علیرضا تنکابنی؛ کاروان ۱۳۸۳.

 

دستار شهادت علی سرخ





از ذکر علی مدد گرفتیم

آن چیز که میشود گرفتیم

در بوته ی آزمایش عشق

از نمره ی بیست صد گرفتیم

دیدیم که رایت علی سبز

معجون هدایت علی سبز

درچمبر آسمان آبی

خورشید ولایت علی سبز

از باده ی حق سیاه مستیم

اما زحمایت علی سبز

شیرین شکایت علی زرد

فرهاد حکایت علی سبز

دستار شهادت علی سرخ

لبخند رضایت علی سبز

در نامه ی ما سیاه رویان

امضای عنایت علی سبز

(مرحوم آقاسی)

یک شبی بیدار شو!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

یک نکته! نقدی بر سیاستهای فرهنگی1

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


خوشبختانه خبر رسید که دو تن از کارمندانی که ذکرشان در ذیل رفت قرار است در قسمتهای دیگر دانشگاه (نه اداره امور فرهنگی) جذب خواهند شد. هر چند نقد بر سیاستهای فرهنگی پابرجاست اما از نظر تعدیل نیروها ذکر این نکته ضروری بود.

التماس دعا


نقدی بر سیاستهای فرهنگی1_اخراج کارمندان و کارشناسان امور فرهنگی

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


نفحات جایی است برای سخن از علم و فرهنگ!

هرچند در نفحات روال بر این نبوده که از مشکلات سیاستهای اجرایی فرهنگ سخن بگوییم اما این بار احساس مسئولیت می کنم که چند خطی بنگارم که تنها نوشته شده باشد!

امروز پس از یک ماه که در سفر بودم به کانون اندیشه صفیر در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران رفتم.

با تجربیاتی که من و دوستان در محیطهای فرهنگی و فوق برنامه دانشگاه داشتیم باشگاه را بهترین مکان یافتیم. هر چند مدیریت از بالا سختگیریهای غیر موجه می کند اما مدیران باشگاه و کارمندان همگی علاقه مند به برنامه های فرهنگی-دانشجویی هستند و با اغلب عشق و علاقه فعالیت می کنند.

امروز باشگاه دیر باز شد. داخل باشگاه همه غمگین بودند .و گاه مزاحهایی _که همه تلخ خند به همراه داشت_ می کردند. اما غم مشخص بود. سخن از اخراج و رفتن بود هم  جناب مهندس و هم آقای نورایی حرفهایی زدند اما من متوجه نشدم. تا خانم جمشیدی آمدند و کامل بیان کردند.

تعدادی از کارمندان باشگاه اخراج شدند! چرا؟

 چون بودجه نیست!

آقای عبدالمالکی(مسئول انجمن های علمی) که بیش از 15 سال تجربه دارند و واقعاً  به کارشان علاقه دارند.

خانم نایبی(مسئول نشریات)

خانم حسینی (مسئول صدور کارت بین المللی)

خانم جمشیدی(مسئول کانون ها) واقعاً برای ما زحمت کشیدند و در تمامی برنامه های کانون ها به خصوص کانون انیشه صفیر حجم زیادی از کار بر عهده ایشان بود. بعد از آمدن ایشان کانون ها کم کم داشت سر و سامان می گرفت. کانون قرآن، کانون موسیقی و فیلم دوباره داشتند تشکیل می شدند. جلسات منظم شده بودند و به دنبال جشنواره کانون ها بودیم! ( زهی خیال باطل!)

همه اخراج شدند!

اینها فقط اخراجی های بخشی از اداره کل امور فرهنگی است!

تعداد دیگری از کارمندان و کارشناسان اداره کل هم اخراج شدند.

خبر جالب دیگر هم تعطیلی مر کز آموزشهای فرهنگی و هنری دانشگاه تهران (واقع در چهار راه ولیعصر است)  است! این مرکز هم به زودی تعطیل می شود. تمامی کلاسهای زبانهای خارجه، موسیقی، نقاشی، طراحی و دهها کلاس دیگر در این مرکز برگزار می شود.(کم کم باید گفت می شد!)

برای کسی مثل من که در گوشه و کنار دانشگاه بوده است و نیز حتی کسانی که تنها به دانشگاه می آیند و می روند پرواضح است که بهانه  کمیود(نبود!) بودجه بازیچه ای قدیمی است که اگر صادق هم باشد نشان از بی کفایتی مسئولان دانشگاه و متولیان امور فرهنگی کشور(نه همه آنان بلکه کسانی که صاحب قدرت هستند) دارد.

صرف نظر از اینکه اخراج کارمندان (در فاصله زمانی کوتاه پس از انتخابات ریاست جمهوری) چه ضربه ای به ایشان و خانواده هایشان می زند، اینگونه اعمال و کارهای بسیار از این دست عدم توجه کافی مسئولان را به مباحث فرهنگ و اندیشه و دین و نیز ایرادات سیاستهای فرهنگ و اندیشه کشور را می رساند. فرهنگ و اندیشه ای که انقلاب اسلامی ما مولود این زوج است.

فرهنگ و اندیشه ای که دلیل بعثت انبیاء و مایه سعادت انسان است.

به امید اینکه روزی فرهنگ ایرانی -اسلامی باز هم به روزهای اوج بازگردد و شاید حتی از آن فراتر رود.

م.ا.محب علی

سخن بگویید تا شناخته شوید!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

اوایل اسفند ماه یا شاید اواخر بهمن ماه بود. تازه با وبلاگ نویسی آشنا شده بودم. با وجود انکه سالیان بود که از اینترنت استفاده می کردم اما چیزی زیادی از بلاگ نمی دانستم و برای کارهای ساده زمان زیادی وقت می گذاشتم. در راه اندازی وبلاگ دوستان بسیار کمک کردند.
نام وبلاگ را  erfan-85 گذاشتم تا مکانی باشد که هم کلاسی های من(دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران ورودی 85) مقاله بنویسند. برای همه به تفکیک نام کابری و رمز عبور انتخاب کردم. حتی در این کار هم تمام دقتی که داشتم را به کار بردم.

در ابتدای کار شروع به جستجو در نهج البلاغه کردم این حدیث را نیکو یافتم برای آغازِگفتن:

((تکلّموا تعرفوا٬فانّ المرءمخبوء تحت لسانه))

 (سخن بگویید تا شناخته شوید٬ زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.))[ترجمه نهج البلاغه٬محمد دشتی٬حکمت ۳۹۲]
پس از گذشت چند هفته بعضی از دوستان همچون م.شریعتمداری، ف.سرآبادان، م.نصر شروع به بلاگ نویسی کردند. 
بسیار خوب کار می کردیم. بعضی از بازدیدکنندگان مانند ر.کنعانی شگفت زده شده بودند از اینکه آیا واقعاً بچه های الهیات اینقدر فعال شدند!
حدود خرداد ماه بود که تصمیم گرفتم که دامنه ir خریداری کنم.  دیوان حافظ را باز کردم. اسامی زیبای زیادی یافتم. با دوستان مشورت کردم ونام زیبای نفحات انتخاب شد. نامی که در زندگی من تاثیر زیادی گذاشت.
در نفحات گفتگو شد، بحث شد و شاید دعوا شد اما نفحات حداقل برای من پنجره های جدیدی باز کرد به روی تعامل و نگارش.
نفحات  برای من شاید سزرمین کوچکی بود که بی پروا از علایق خود بگویم و بدانم دوستانی دارم که  حرفهایم را می خوانند و نقد می کند. من در نفحات بسیار چیزها یاد گرفتم!
 غیر از دوستان یاد شده تقریباً هیچ کدام دیگر از هم کلاسیها(جز معدود درحد 1 پست) چیزی ننوشتند. با وجود اصرار من. شاید به خاط ایمانشان بوده است و شاید... . 

هر چند نگارندگان اصلی وبلاگ هم انتقاداتی داشتند که نویسندگان را کم کنید و آنانی را که نمی نگارند حذف کنید اما من باز هم امیدوار یود.
اکنون مرداد ماه سال 88 است.حدود 27ماه از آغاز راه گذشته است.
تصمیم گرفتم که تعداد نویسندگان را به همان اصلی ها کاهش دهم به امید اینکه این دوستان یاری فرمایند.
در اینجا پس از گذشت 2 سال و نیم باز هم سخن زیبای امام علی(ع) را تکرار می کنم:

((تکلّموا تعرفوا٬فانّ المرءمخبوء تحت لسانه))

محمد امین محب علی

يعني همه جا عکس رخ يار توان ديد!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

 

   "مخمس شیخ بهایی بر اساس غزل خیالی بخارایی"

بدون شرح!

تا کي به تمناي وصال تو يگانه                        اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد که سرآيد غم هجران تو يا نه                 (( اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

    جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه))

رفتم به در صومعه عابد و زاهد                          ديدم همه را پيش رخت راکع و ساجد

در ميکده رهبانم و در صومعه عابد                     ((گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد

       يعني که تو را مي‌طلبم خانه به خانه))

روزي که برفتند حريفان پي هر کار                      زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب کردم و او جلوه‌گه يار                      (( حاجي به ره کعبه و من طالب ديدار

          او خانه همي جويد و من صاحب خانه))

هر در که زنم صاحب آن خانه تويي تو                   هر جا که روم پرتو کاشانه تويي تو

در ميکده و دير که جانانه تويي تو                        ((مقصود من از کعبه و بتخانه تويي تو

                 مقصود تويي، کعبه و بتخانه بهانه))

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد                   پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد                      (( يعني همه جا عکس رخ يار توان ديد

                 ديوانه منم، من که روم خانه به خانه))

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد                                 ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشکفتهء اين باغ که بويد                           ((هر کس به بهاني صفت حمد تو گويد

                  بلبل به غزل خواني و قُمري به ترانه))

بيچاره بهايي که دلش زار غم توست                        هر چند که عاصي است ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست                           ((تقصير "خيالي" به اميد کرم توست

                      يعني که گنه را به از اين نيست بهانه!))

یا علی

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

 

میلاد حضرت امیر است. این ایام چیز زیادی برای گفتن ندارم اما از آنجا که بی انصافیست در این ایام سخن از آن حضرت نگفتن! به دنبال مطلب نگاهی به آرشیو کردم و از سال ۸۶ مطلبی آوردم. حتی خودم هم مضمون را به خاطر نداشتم پس پر بی لطف نیست تکرار!


((الحمد لله الذی لا یبلغ مِدحته القائلون)) سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند.(نهج البلاغه٬ تر جمه محمد دشتی٬ خطبه ۱)

میلاد یکی از دلایل خلقت٬ امیر المؤمنین و امام العارفین٬ امام علی(ع) را گرامی می داریم.

نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون     گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند

 علی (ع) همان است که پیامبر آفرینش خود و او را از یک نور و یک شجر فرمودند.
علی(ع) همان است که در انجیل "الیا" و در تورات "بریء" و در زبوز "اریّ" و نزد رومیان"بطریسا" و...

نمی دانم از چه چیز علی(ع) بگویم... .

علی(ع) کریم است بر همه حتی...
از علی(ع) چه بخواهیم؟

شاید بهتر باشد بخواهیم آنچه سعدی خواسته است. سعدی استاد سخن در قصیده معروف خود پس از ستایش پیامبر اعظم(ص) و خلفای راشدین به هنگامی که به امام علی(ع) می رسد٬ اینگونه می گوید:

  کس را چه زور و زهره که وصف علی(ع) کند       جبار در مناقب او گفته"هل أتی"

زور آزمای قلعه خیبر که بند او         در یکدگر شکست به بازوی لافتی

مردی که در مصاف زره پیش بسته بود    تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدا و صفدر میدان و بحر جود      جان بخش در نماز و جهان سوز در وغا

دیباچه مروت و سلطان معرفت     لشکر کش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست      ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی(ع)

آری٬ سعدی پس از اینکه مدح مولای متقیان را می کند از آنجا که می داند اهل بیت کریم اند٬ حاجت خود را که شفاعت است از مرتضی(ع) می خواهد. او در ضمن این بیت اعتقاد خود به دو اصل مهم شیعه یعنی شفاعت و عصمت امام علی(ع)(در بیت های بعد از این و در دیگر جایها اهل بیت) را بیان می کند.

وطن! همیشه با تو بوده ام

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین)) 


انا لله و انا اليه راجعون

این روزها وطن اسلامی نا آرام است. دلایل آن برای همه روشن است، هر چند بعضی از دوستان خود را به خواب زده اند و بعضی دست به تاویلات غریب می زنند.

فاجعه ۲۵ خرداد کوی دانشگاه بسیار دردناک بود. هرچند اخبار ضد و نقیضی می رسد اما آنچه که در صبح ۲۵ خرداد  مشاهده کردم و آنچه از حاضران شنیدم برای من چیزی جز بیزاری از عاملان آن و احساس تاثر بر جای نگذاشت!

تفکری که باعث به وجود آمدن چنین اعمالی می گردد نه تنها بویی از ولایت فقیه و افکار و اندیشه های امام راحل(ره) نبرده، بلکه به کلی از انسانیت به دور است.

بدینوسیله از طرف خود و همفکرانم این فاجعه را به مقام معظم رهبری، امام راحل(ره)، شهدای گرامی و همچنین به محضر حضرت ولی عصر(عج) تسلیت عرض می نمایم و از خداوند متعال هدایت عاملان این فاجعه غیر انسانی را خواستارم.


*.اعلام انزجار آیت الله امجد از حوادث کوی دانشگاه

شعر زیر را تنها به جهت ارتباط آن با ایران اسلامی آورده ام.

 

وطن٬ وطن

نظر فکن به من که من

به هر کجا٬ غریب وار٬

که زیر آسمان دیگری غنوده ام

همیشه با تو بوده ام

همیشه با تو بوده ام

اگر که حال پرسی ام

تو نیک می شناسی ام

من از درون قصه ها و غصه ها بر آمدم:

....

 

ادامه نوشته

حافظ 1- کنگره عرش

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین)) 

 

بی من مرو! 05, 2009 

 

 مقدمه ای بر غزلی از حافظ*

چند و قتی است که دوستان مرا محکوم به قدر نادانستن منزلت حضرت حافظ (علیه رحمة) می کنند، حال که می اندیشم می بینم که شاید در ظاهر حق با دوستان است و من در "نفحات" سخنی از آنحضرت نرانده و شعری از او نخوانده ام. چند روز قبل ناگاه به یاد شعر "کنگره عرش" حافظ افتادم. درست یادم نمی آمد اما چهار بیت را به خاطر آوردم و سپس تطبیق دادم.

واقعا شعر عمیقی است، به قول استاد فاطمی نیا  "در زیر آسمان نظیرش گفته نشده است!!".( البته در مورد اشعار دیگری فرمودند) هر چند اشعار ی با این مضمون در ادب فارسی فروانند و یا بهتر بگویم جوهره ادب عرفانی فارسی همین است. "فراخواندن به استعلا"، "عرشی و ملکوتی شدن"، "آنجهانی شدن" و تعابیری بسیاری که خواننده آشنا به ادب فارسی می داند.

آری در نظر عارف و صوفی جهان محضر خداست. محل عروج است. اگر لحظه ای در این جهان درنگ دارد، اطاعت امر او، پرستش او و عشقبازی با  اوست.

مطیع امر تو ام گر دلم بخواهی سوخت!

عارف اگر در پی روزیست نه از برای روزیست، از آن است که روزی را در عبادت حق بسر برد و بندگی او را کند و فرمانبرداری امر  نبی(ص) را که این تلاش را برابر جهاد دانست.

آری عارف تعلق ندارد به هیچ چیز، هرچند همه چیز با او باشند.

 عارف ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است!

حافظ چه شنیده است در میخانه!

انسان خلیفه الله است، انسان کلیم الله است و انسان حبیب الله است! نشیمن او نه این کنج محنت آباداست!

 مقام در سدره دارد در جوار حق! و در اینجا قدر نبی(ص) را دریاب!(هر چند نتوانی!) که از سدره گذشت و جبریل گذشتن نتوانست.

اگر یک سر مو فراتر پرم

فروغ تجلی بسوزد پرم!

 آخر حق انسان را برگزید!

 فرشته عشق نداند که چیست!

سلطان العشاق عین القضات همدانی در تمهیدات می گوید:

((ای عزیز به خدا رسیدن فرض است و لابد هر چه به واسطه آن به خدا رسند، فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا می رساند، پس عشق از بهر این معنی فرض راه آمد... .))

"کنگره عرش " شاید ملکوت است. صفیر الهی هر لحظه سالک را می خواند به جایگاه حقیقی خود بازگرد

زیاده سخن راندم. این اندکی از دریافتها من از ابیات آغازین این شعر بود، هرچند واضح است برداشت و دریافت من تنها برداشت ممکن نیست و  دوستان خواننده را  چه بسیار برداشتهای دقیق تر و ظریفتر باشد که امیدورام  در نظرات خود بنگارند.

بیا که قصر امل سخت سست بنیادستغلام همت آنم که زیر چرخ کبودچه گویمت که به میخانه دوش مست و خرابکه ای بلندنظر شاهباز سدره نشینتو را ز کنگره عرش می​زنند صفیرنصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آرغم جهان مخور و پند من مبر از یادرضا به داده بده وز جبین گره بگشایمجو درستی عهد از جهان سست نهادنشان عهد و وفا نیست در تبسم گلحسد چه می​بری ای سست نظم بر حافظ بیار باده که بنیاد عمر بر بادستز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادستسروش عالم غیبم چه مژده​ها دادستنشیمن تو نه این کنج محنت آبادستندانمت که در این دامگه چه افتادستکه این حدیث ز پیر طریقتم یادستکه این لطیفه عشقم ز ره روی یادستکه بر من و تو در اختیار نگشادستکه این عجوز عروس هزاردامادستبنال بلبل بی دل که جای فریادستقبول خاطر و لطف سخن خدادادست
 

*. این مقدمه چندین ماه پیش نگاشته شده بود،  با اندکی تغییر منتشر کردم. 

آشنای ره عشق

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین)) 


آشنایان ره عشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده 


کانون اندیشه صفیر برگزار می نماید: 

 

 

حضور در جلسه برای عموم آزاد است.

رهیافت

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین)) 

 

کانون اندیشه صفیر برگزار می نماید: 

 سومین جلسه از سلسله نشست رهیافت(۲۲/۲/۸۸)

www.nafahat.ir

از تمامی دوستان علاقه مند دعوت می شود که در این نشست حضور به هم رسانند.

 

سلوک عارف

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین)) 

 

متن زیر نامه حضرت امام(ره) به همسرشان است که در ساحل لبنان نگاشته اند. شاید برای همچون مایی که ابعاد سیاسی امام بیشتر می دانیم یا بهتر بگویم چیزی از دیگر ابعاد امام(ره) به خصوص سلوک زندگی ایشان نمی دانیم، ادبیات سخن گفتن ایشان با مرحوم همسرشان شگفت انگیز باشد. اما برای کسانی که با ایشان و آراء و عقاید و تالیفات ایشان آشنا باشند آشکار است که جز چنین سخنان لطیف و نغزی از آن حضرت بر نمی آید.

چندی پیش با دوستی  از پاسخ امام به آن خبرنگار در بازگشت به ایران سخن می گفتیم یاد این بیت از حضرت حافظ افتادم:

           غلام همت آنم که زیر چرخ کبود           ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است 

می خواستم در مورد اینکه عارف کامل چگونه است و امثاله سخن بگویم اما این سخنها را برا زمانی دیگر وامی گذارم و شما را به خواندن  متن نامه دعوت می کنم.


  

"همسر عزيزم،
تصدقت شوم، الهي قربانت بروم، در اين مدت که مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم، متذکر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه قلبم منقوش است.
عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتي باشد مي‌گذرد؛ ولي به حمدالله تاکنون هرچه پيش آمد، خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم.
حقيقتا جاي شما خالي است، فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف که محبوب عزيزم همراهم نيست که اين منظره عالي به دل بچسبد.
در هر حال، امشب، شب دوم است که منتظر کشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف، يک کشتي فردا حرکت مي کند، ولي ماها که قدري دير رسيديم، بايد منتظر کشتي ديگر باشيم. عجالتا تکليف معلوم نيست، اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم، که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل. از اين حيث قدري نگران هستم، ولي از حيث مزاج بحمدالله به سلامت.
بلکه مزاجم بحمدالله مستقيم‌تر و بهتر است. خيلي سفر خوبي است، جاي شما خيلي خيلي خالي است. دلم براي پسرت [سيدمصطفي] قدري تنگ شده است. اميد است که هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزيز و محافظت خداي متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام] و خانم‌ها [مادر و مادربزرگ همسر امام] کاغذي نوشتيد، سلام مرا برسانيد.
من از قبل همه نايب‌الزياره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانيد و به توسط ايشان به آقاي دکتر [علوي] سلام برسانيد. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانيد.
صفحه مقابل را به آقاي شيخ عبدالحسين بگوييد برسانند.
ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله ))

گل by you.

http://www5.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=406323

عیدتان مبارک_"بکوش تا نهانخانۀ دل از غیر خدای خالی داری"

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


 

!تفلیس/ پارک ...؟/یک روز آفتابی by you.

 

اواخر سال ۸۷ هستیم. داشتم نگاهی به آرشیو می کردم تنها چیزی که می توانم بگویم این است که خیلی گذشت! در مورد گذر زمان آنقدر حرف زده شده که هر چه بگویم در همان کلیشه تکراری قرار می گیرد!

اگر از تعابیر دین شناسانه و نیز تعابیر عرفانی مفهوم زمان( که من نیز چندان از آن نمی دانم) بگذریم، سعدی تعبیر زیبایی از زمان دارد: ((... و دنیا وجودی میان دو عدم.))

اصلاً روز اول دانشگاه را از یاد نمی برم سخت است باور کرد که ترم ۶ هستیم. امسال هم گذشت.

واقعا نمی دانم چه چیزی را باید عید بگیرم! این که زمانی دیگر را نیز از دست دادم؟( اگر با من مشترک هستید و هم درد همه ضمایر را جمع بخوانید!) یا اینکه بر اعمال ناپسند افزوده ام و از حقیقت دورتر شده ام؟ یا اشاید اینکه آنچه را به اصطلاح علم می خوانم را بیشتر فراگرفته و مسئولیت بیشتری بر دوشم است!؟

مطمئنا زاویه خورشید دلیل موجهی برای شادی نیست! تغییر طبیعت و بهار هم هر چند زیبا و جالب است اما به خودی خودی ارزش این سرور را ندارد!

مگر...

مگر همه نشانه هایی باشد برای جمال ( و شاید جلال) و دیگر صفات حق تعالی! حال می توان عاشق همه چیز بود!

به جهان خّرم از آنم که جهان خّرم از اوست       عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست!

عاشق بهار، شکوفه، دشت، خاک، درخت، آسمان، خورشید و زاویه خورشید!

اگر برای شما این چنین است عیدتان مبارک!

...آوا// /Mar 19, 2009 by you.

اصلا قصد نداشتم که قلم فرسایی کنم و ... در همین نگاه به آرشیو (که باعثی بر این سخنان شد) به وصیت نامه شیخ الاسلام شهاب الدین سهروردی( عمربن محمد و نه یحیی بن حبش!) برخوردم. زیبا بود ارزش تکرار را داشت. شاید باعث تحول گردد به احسن الحال!

التماس دعا

                                                                                       

                                                                م.ا.محب علی


"بکوش تا نهانخانۀ دل از غیر خدای خالی داری"

(( ای جویای پویا در راه به سوی خدا، و ای کوشا در طلب، یاد کنم برای تو حقیقت روشنی را که مورد آرزو و اشتیاق خود من است.

اوقات عمر را جدی دار که یاوه در آن نباشد، در حقّی که باطل در آن نیاید.

...از خلق کناره کن مگر اینکه در نماز جمعه و جماعت ایشان را بشناسی.

...سخن بگوی به اندازه نیاز و بیش از نیاز یک لفظ هم میفزای.

...در دانشهای(غیر دینی) اندیشه مکن. در عوض هر چیزی به یاد خدای باش. زمانی که نماز و قرآن ترا خسته کرد، به یاد خدای بازگرد. بکوش تا نهانخانۀ دل از غیر خدای خالی داری. حدیث نفس امّاره را به ذکر مداوم قلب برطرف کن.

...به هنگام خورد و خوراک به یاد خدای باش.

...هنگامی که زهد در دنیا را محقّق در ساختی و آرزویت به فراوانیِ یادِ مرگ کوتاه شد، وسوسه و حدیث نفس اماّرۀ تو اندک می شود.

در سجده و رکوع حضور قلب داشته باش، شادی و انس را در رکوع و سجود بجوی در بند کمال نماز خود باش با حضور قلب و فروتنی در آن جسم و جان، نه در زیاد بودن شمارۀ آن.

پس بشنو، ای برادر، وصیّت مرا و بپذیر مرا تا از گروندگان باشی.))

الهیات هندی- خدایان هندی- وداها- ایندرا

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

مقاله ذیل تحقیقی است در مورد ایندرا. این مقاله در درس هند ۱ استاد موسی پور به قلم چندی از دانشجویان جهت آشنایی با خدایان هندی به خصوص خدایان ودایی نگاشته شده است.

گستردگی خارق العاده الهیات هندی و نیز ویژگیهای منحصر به فرد هندوئیسم مانع از آن می شود که به سادگی بتوان پژوهشی درخور در باب این دین نوشت. به علاوه اینکه این گروه پژوهشی اولین کار خود را و تنها با گذراندن چند جلسه ادیان هند به انجام رسانده است.

با وجود ایراداتی که در این مقاله است (و تمامی آنها از جانب نگارنده سطور بوده است) این مقاله می تواند سرآغاز پژوهشهای گروهی بیشتر از طرف این دسته از دانشجویان باشد.

و من الله توفیق.

م.ا.محب علی

نویسندگان مقاله:

ز.اصغر

ر.زندی

ط.علیدوست

م.نصر

م.ا.محب علی


ایندرا:

شاه خدایان، خدای آسمان،  خداي باران، خدای جنگ، خدای روشنایی، ایندرا از بزرگترین خدایان هندی است. (ایلیاده، 214 ) با وجود اينكه پرستش ایندرا از ریگ ودا آغاز می شود، اما اسطوره ی ایندرا را می توان عقب تر از ریگ ودا در ارتباط اولین هندو اروپایی ها با زئوس و وتان رهیابی کرد.

متن کامل +pdf  مقاله را می توانید از لینک زیر دریافت کنید.

"ایندرا"

آموزه‌هاي عاشورا ( بازخواني تحليلي رخداد عاشورا)

 

((بسم ربّ الحسین))

 

کانون اندیشه صفیر برگزار می نماید:

 

آموزه های عاشورا  

متن خبر به نقل از توسکا:

نشست آموزه‌هاي عاشورا، يك شنبه 27 بهمن ماه در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.
بر اساس اطلاعيه منتشر شده از سوي اداره كل امور فرهنگي و اجتماعي دانشگاه تهران اين برنامه به اهتمام شوراي هماهنگي كانون‌هاي فرهنگي هنري دانشگاه تهران و همكاري كانون انديشه صفير به اجرا درمي‌آيد.
نشست آموزه‌هاي عاشورا ويژه بازخواني تحليلي رخداد عاشورا است كه با حضور دكتر حسن حضرتي، دكتر مسعود فكري و دكتر ناصر مهدوي از ساعت 14:30 تا 17:30 برگزار خواهد شد.
لازم به ذكر است همزمان با اين برنامه نمايشگاه عكس عاشورا بر پا مي‌شود.

(توسکا)


*. از آنجا که تبلیغ پوستر ویرایش نشده است دوباره تصحیح می کنم که مکان برگزاری همایش باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران واقع در خیابان ۱۶ آذر است.

*. نام کانون صفیردر این تبلیغ درج نشده است اما در تبلیغات الصاقی آمده است.

*. ورود برای عموم آزد است.

تا كجای مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

 

 ((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

 تا كجای می برد اين نقش به ديوار مرا/29, 2009

 

هزاره دوم آهوي كوهي
 
تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
 
تا بدانجا كه فرو مي ماند
 
چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا
 
* * *
لاجورد افق صبح نيشابور و هري است
 
كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است
 
مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا
 
* * *
اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست
 
جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است
 
اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها
 
و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا
 
* * *
 
گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني
 
شعله آتش كركوي و سرود زرتشت
 
پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي
 
مي نمايند در اين آينه رخسار مرا
 
* * *
 
تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟
 
تا درودي به سمرقند چو قند
 
و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود
 
كس فرستاد به سر اندر عيار مرا
 
* * *
 
شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر
 
كز دل شط روان شنها
 
مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا
 
* * *
 
سبزي سرو قد افراشته كاشمر است
 
كز نهان سوي قرون
 
مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا
 
* * *
 
چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز
 
كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا
 
* * *
 
بوته گندم روييده بر آن بام سفال
 
باد آورده آن خرمن آتش زده است
 
كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا
 
* * *
 
كيميا كاري و دستان كدامين دستان
 
گسترانيده شكوهي به موازات ابد
 
روي آن پنجره با زيور عريانيهاش
 
كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا
 
* * *
 
نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند
 
و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ
 
می شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا
 
و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي
 
نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا
 
* * *
 
عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير
 
هوس كوي مغان است دگر بار مرا
 
گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش
 
مي نمايد به نظر
 
پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا
 
استاد شفیعی کدکنی

*.عکس از م.ا.محب علی است. اصفهان/تابستان ۸۷.

این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست!

 

((بسم ربّ الحسین)) 


 

این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست! 

  

     باز این چه شورش است که در خلق عالم است

      باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/ بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو /کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب/ کاشوب در تمامی ذرات عالم است

.... ادامه مطلب

ادامه نوشته

تفسیر عرفانی غزلیات حافظ

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

ها!علیٌ  بشرٌ کیف بشر!؟

ربُهُ فیهِ تجلی و ظَهَرْ

عید ولایت مبارک!

این هم عیدی نفحات!

به همت باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران و دوستان نفحاتی! 

همه دعوتید:

nafahat.ir

پاییزانه2( زرد و سرخ و ارغوانی)

 

 www.nafahat.ir

زرد و سرخ و ارغوانی
                                    برگ درختان پاییز
می ریزند بر زمین
                                     آرزوهای ما نیز

درختان پاییز در خون غنودند
سرودی به یاد بهاران سرودند:
                                   ریخت ز چشم شاخه ها، خون دل زمین چو برگ
                                   از همه سو روان شده، اشک خزان ببین چو برگ    
                                   ریخته بر زمین سرد، این همه برگ سرخ و زرد
                                   آه بهار  آرزو، بر سر ما گذر نکرد

توشه ای از بهاران ندارم
یادگاری ز یاران ندارم
گرد خاموشی و خستگی 
روی قلبم نشسته

همچو خزان خموش و زرد
                                     در ره تو نشسته ام
تا تو مگر قدم نهی
                                    باز به چشم خسته ام


زرد
و سرخ و ارغوانی              برگ درختان پاییز

می ریزند بر زمین
                                     آرزوهای ما نیز...


شعر: امیرحسین سام


*.من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر     من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

*.عکسها از م.ا.محب علی است.کن/ پاییز ۸۶.

www.nafahat.ir

پاییزانه1 (آسمانش را گرفته تنگ در آغوش)

 

                                                          

 


 

 
باغ من

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی‌برگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران، سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی‌ست
ور جز اینش جامه‌ای باید،
بافته بس شعله ی زر تارِپودش باد
گو بروید، یا نروید، هرچه در هرجا که خواهد، یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی‌تابد،
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید،
باغ بی‌برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه‌های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید


باغ بی‌برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.

م.امید (مهدی اخوان ثالث)
 

 *. سخنی نیست که نیست!

جاویدان خرد1 (روح هنر اسلامی) هنر اسلامي 3

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

در باب هنر اسلامی و ماهیت  آن سخنانی از آیت الله جوادی آملی و دکتر سید حسین نصر با مقدمه کوتاهی از نگارنده تحت عنوان "هنر اسلامی" و "هنر اسلامی ۲" نقل گردید.(رجوع شود به آرشیو >اسلام) این بار درسومین مقاله از این سلسله، مقاله اي از یکی از بزرگترین شارحان جاویدان خرد و همچنين عاليترين پ‍ژوهندگان هنر اسلامی "تیتوس بورکهارت" به ارمغان آورده ایم.

شاید این مقاله برای کسانی که از نوع نگاه این دسته از محققان آشنایی ندارند چندان با ارزش ننماید. هر چند خوانندگان فرهيخته ما وقوف كافي برديدگاههاي سنت گرايي و جاويدان خرد دارند و  نياز چنداني به توضيحات نيست ليك دوستاني را كه آشنايي چنداني با اين مقولات ندارند  به پايگاه جاويدان خرد ارجاع می دهم. در آینده نیز سعی می گردد که با نقل مقالات و سخنان این پژوهندگان باب آشنایی بیشتر با آنان گشوده گردد. 

 

 

www.nafahat.ir

 عکس:م.ا.محب علی

روح هنراسلامی

نويسنده : تيتوس بوركهارت

مترجم : سيد حسين نصر

نقل از : www.javidankherad.com

گرچه وحدت خود يك حقيقت كاملاً عيني است، به نظر انسان يك مفهوم ذهني و انتزاعي جلوه مي‌كند. اين امر و نيز يكي كه از روحيه و طرز تفكر مردم سامي نژاد برمي‌خيزد علت انتزاعي بودن بودن هنر اسلامي است. اسلام مبتني بر توحيد است و وحدت را نمي‌توان با هيچ تصوير و نمودار ساخت و بيان كرد. لكن به كار بردن تصوير در هنر اسلامي بكلي منع نشده است. در هنري كه اختصاص به امور ديني ندارد مي‌توان از تصوير استفاده كرد به شرطي كه تصوير خداوند و يا صورت پيغمبر اسلام (ص) نباشد.

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

مثنوی معنوی1 (بشنو از نی چون حکایت می کند)

 

گفتیم حال که ما به حسب ظاهرـ که حکم بر آن باید راند!ـ از اصحاب عرفان و یا بهتر بگویم از اصحاب محققان و پژوهندگان طریقتیم نشاید که سخن کم گوییم ازاوتاد و اقطاب ـ که پیشوایانند مر سالکان راـ. در این مسیر فرض دیدیم بر خود سخن گفتن از مولوی و شاهکارش مثنوی را.

نیازی نیست چندان سخن گفت درمورد مولوی و مثنوی، چه طالبان معرفت این صدف و گوهر را می شناسند، هر چند اندکند افرادی که معرفتی کامل به ان داشته باشند که به قول خود مولوی "هو اصول اصول اصول الدین."

TinyPic image

بنا براین گذاردیم هر از چند صباحی(!) داستانی و ابیاتی از مثنوی ارمغان آوریم و آغاز را ازاغاز آوردیم. 

در صورت توان و توفیق حق تعالی در مواردی از شروح معتبر نیز نقل خواهد گشت.

به امید اینکه این عمل کوچک، طریقی بزرگ برروی سالکان حقیقت و طالبان معرفت بگشاید.

م.ا.محب علی    

بشنو از نى چون حكايت مى‏كند            از جدايى‏ها شكايت مى‏كند 

  ادامه مطلب...

ادامه نوشته

شهادت امام علی (ع)_معقول بين محسوس

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها)) 

 

 شهادت مقتدی عارفان و سالکان امیر المومنان، امام علي (ع) را تسليت عرض مي كنم. گفتیم در اين ايام نقلي كنيم از كلام بزرگان در مدح امير المومنان. كتابي نه چندان قطور(۱۶۰) به دستم رسيد از عارف صمداني و عالم رباني، يگانه روزگار؛ حضرت آيت الله جوادي آملي ـحفظه الله ـ به نام "حيات عارفانه امام علي(ع)". پسنديده ديدم سخني چند از اين كتاب ارزشمند نقل كنيم ليك تمامي دوستان و بزرگواران را به مطالعه اين كتاب دعوت مي كنم از آنجا كتاب بر اصولي است كه بعضي بخش ها مقدمه اي بر ديگري است.  تعاريف و توضيحات كتاب هم بسيار مفيد است.

مدح بلند ابن سینا از امیر المومنان(ع)

ممکن است آگاهی از همتایی علی (ع) با قرآن مجید و همسانی آن حضرت با وحی سماوی، ابو علي ابن سينا (رحمه الله) حكيم نامور جهان اسلام را موفق كرده باشد كه درباره آن حضرت (ع) چنين بگويد:

(( اشرف بشر و اعّز انبيا و خاتم پيامبران(ص) به مركز دايره حكمت و فلك حقايق و خزانه عقول، امير المومنين علي (ع) فرمود:"يا علي اذا رأيت الناس مقّربون إلي خالقهمم بأنواع البّر تقّرب إليه بأنواع العقل تَسْبِقهم."

چنين خطابي در خور كس نيست مگر در بين چنان انسان بزرگي كه موقعيت او در بين مردم همانند معقول بين محسوس است. معناي حديث مزبور اين است كه مسابقه با ديگران در امور خير و سبقت بر آنان اين است كه اگر ديگران به كثرت عبادات می پردازند تو به تحصيل معقولات كوشا باش تا از آنان در درجه پيش بگيری و چون ادراك علي بن ابي طالب(ع) حقايق را به بصيرت عقل بود، محسوسات و معقولات نزد او مساوی بوده و برای همين جهت بود كه فرمود:"لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً.")) معراج نامه، ص ۹۴، با اندك تغيير.

آنچه از متن گفتار علوی و تحرير آن در سخنان كليني و ابن سينا(رحمه الله) استنباط مي شود اين است كه گذشته از تنظيرهاي قبلي اولاً، علي (ع) نسبت به ديگران همانند ليلة القدر است نسبت به ايام و ليالي ديگر. ثانياً، در بين جمهور مردم حسّ گرا همسان معقول بين محسوسات است. ثالثاً، در ميان حكيمان و متكلمان صاحب نظر و عقل گرا چونان مشهود بين مفاهيم و معقولات است. رابعاً، در بين اوليا و عرفای شاهد و صاحب بَصَر همتای غايب بين مشهودات است... 


منبع: حیات امام علی(ع)؛ آيت الله جوادی آملی؛ نشر اسراء؛ چاپ پنجم؛۱۳۸۶.

سلوک عارفان_اقسام روزه داران

 

 ((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها)) 


از کتب معتبر در شیوه سلوک الی الله و عرفان عملی در زمانه ما کتاب "المراقبات فی اعمال السنة" نوشته عارف كامل و سالك واصل ميرزا جواد ملكی تبريزی (قدس سره) است.

حضرت امام خمینی در نصیحتی می فرماید:" ... و از علمای معاصر کتب شیخ جلیل القدر عارف بالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی را مطالعه کن."

احتیاجی به قلم فرسایی در مورد بزرگان عرفان و تصوف اسلامی درسالیان معاصر نیست و خواننده واقف است بر احوال امثال حضرات " سید علی قاضی"، " شاه آبادی"، "غروی اصفهانی" و دیگر بزرگان که همگی از اولیاءالله بوده و صاحب کرامات. و نیز دیگر بزرگانی كه در قيد حيات اند و خداوند عمرشان را طولانی گرداند كه مايه ثبات زمين و گردش آسمانند و چراغ هدايتند در غرب ضلالت.

نه در اختر حركت بود نه در قطب سكون

گر نبودی به زمين خاك نشينانی چند

گفتیم در ماه مبارک اندكی از "المراقبات" نقل كنيم كه مطالعه آن "ز ملک تا ملکوت حجاب برگیرد."

میزرا جواد آقا ملکی تبریزی در مراقبات ماه مبارک در بخشی اقسام روز داران را از نظر قصد و نیت ذکر کرده است، می فرماید:

((روزه همانگونه که بر پایه آنچه باید از آن پرهیز شود به سه گونه یاد شده تقسیم می شود، بر پايه قصد و نيت روزه داران نيز به گونه هایی بخش می شود:

۱. گروهی بی آنکه قصد و نیت صحیحی داشته باشندـ قصد و نیتی که محور صحت عمل آنان باشد و از بطلان آن جلوگیری کند ـ روزه می گیرند،  مثلاً برای ترس از مردم یا برای جلب منافع مادی و دنیایی، یا تنها از روی عادات رایج در میان مسلمانان، اينان روزه می گيرند تا از آزار مردم ایمن باشند و از منافعی که می توانند از مردم ببرند بی بهره نمانند.

۲.گروهی دیگر روزه می گیرند تا هم از آزار مردم ایمن مانند و هم از منافع آنان بی بهره نمانند و هم از عذاب دوزخ رها شوند و از نعمتهای بهشت بی بهره نمانند.

۳.گروهی دیگر نیز تنها به قصد ایمن ماندن از عذاب دوزخ و یا بهره مند شدن از نعمتهای بهشت و یا به هر دو قصد روزه می گیرند.

۴.گروهی نیز روزه می گیرند تا افزون بر ایمن ماندن از دوزخ و رسیدن به بهشت، رضایت و خشنودی خدای را نیز فراهم کنند و به او تقرب و نزدیکی حاصل نمایند.

۵. و بالاخره گروهی نیز جز قرب حق و رضای حق هیچ قصد و نیتی ندارند، روزه می گيرند تنها برای اينكه به خداوند نزدیک شوند و به مقام رضای او دست یابند.))

آیت الله ملکی تبریزی در مورد گونه ای دیگر از نیت نیز سخنانی از ديگران نقل فرموده اند و سپس آنان را نقد و تعدیل کرده اند، كه چون شامل بحثی دقیق و نه چندان مختصر است و نیاز به دقت دارد، شما را به متن كتاب ارجاع مي دهم.

*سلوك عارفان؛ ترجمه سيد محمد راستگو؛ نشر سايه؛ زمستان ۱۳۷۸. و نيز متن عربی "المراقبات" و ترجمه هايی ديگر چون" برنامه خودسازی" و... .


سوال: نیت و قصد شما از روزه داری چیست و فکر می کنید در کدام مرتبه قرار دارید؟

التماس دعا

با كريمان كارها دشوار نيست_ماه مبارک

 ((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها)) 

 


مي گويد:
بازآی هر آنچه هستی بازآی

گر کافر وگبر و بت پرستی بازآی

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی بازآی



مي گويي:
تو مگو ما را بدان شه بار نیست

با كريمان كارها دشوار نيست



مي گويم:
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم


اندک اندک شمیم نسایم عطربیزــ نفـحـات ــ می رسد ماه مبارك و شبهای قدر. غنيمت شمريد وآنها را دريابد.

التماس دعا

مي آيي

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

  

می‌دانم که می‌آیی
چه غم دارم ز تنهایی
می‌باری چو ابر بهار
می‌شویی از دل غبار
می‌تابی چون آفتاب
می‌ربایی از دیده خواب

می‌رسد با بانگ صبح از سوی او
آن نسیم جانفزای کوی او
گر دل من بی‌‌قراری می‌کند
او بهارست و بهاری می‌کند

                                                                                                   می‌دانم که می‌آیی
                                                                                                        چه غم دارم ز تنهایی
                                                                                                            شب هجران شود کوتاه
                                                                                                            رسد صبح امید از راه...

                                                                                                        شعر: امیرحسین سام

میلاد موعود مبارک!


*.موسیقی وب دو نوازی پیانو و سه تار کاری از سینا جهان آبادی و دوست گرامی امیرحسین سام است. لازم به ذکر است این قطعه با الهام از آهنگ "زرد و سرخ و ارغوانی کاری" از امیرحسین سام و به صورت بداهه نواخته شده است.

من این قطعه را نوعی موسیقی استعلایی می نام. " آنچه از آسمان آمده به آسمان بازمی گردد."

در صورت امکان نظر خودتان را در مورد این آهنگ بیان فرمایید.

بیشتر نک به : http://sam.malakut.org و http://www.amirsam.com

انتظار خبری نیست مرا!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها)) 

 

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
 خوش خبر باشی، اما،‌اما
گرد بام و در من
 بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا!
 نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
 برو آنجا که تو را منتظرند
 قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
 دست بردار ازین در وطن خویش غریب
 قاصد تجربه های همه تلخ
 با دلم می گوید:
 که دروغی تو، دروغ!
 که فریبی تو، فریب!

 قاصدک  هان! ولی ... آخر ... ای وای...
 راستی آیا رفتی با باد؟
با توام ، آی! کجا رفتی؟ آی!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
 در اجاقی طمع شعله نمی بندم، اندک شرری هست هنوز؟
 قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
 در دلم می گریند

م.اميد (مهدی اخوان ثالث)



*. قرار نيست در اين وب مسائل شخصی بنگاريم اما به ياد عزيزی كه ديگر نيست برای دوستان...

مخاطبان دیگر هم هر گونه ای می خواهند تفسیر کنند.

*. بیشتر نگاه کنید به: "ضیافت الموت"

وحــــــــده لاالـــــه الاهــــــو

 

((هو))

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحــــــــده لاالـــــه الاهــــــو

 سخنی چند در باب ترجیع بند هاتف؛

بیت فوق خانۀ ترجیع شعری از هاتف اصفهانی است. این ترجیع بند که از زیباترین ترجیع بندهای شعر فارسی است. مضاین شعر نشان از تسلط بالای هاتف بر ادب فارسی، عرفان نظری و حتی ادیان دارد. یکی از مهمترین نکات شعر دیدگاه وحت وجودی آن است که پایه و اساس این ترجیع بند است. در سایه وحدت وجود نکته مهم دیگر " وحدت متعالی ادیان " است گه سنت گرایان عصر ما نیز تأکید بسیاری بر آن دارند. این گونه نگاه به ادیان رنگ خاصی به این شعر هاتف داده است  و آن را از مرز زمان خارج کرده است. نمونه ای برای متنهایی که در زمان نمی گنجد شعر حافظ است. یک سخن از بایزید بسطامی نیز هست که فرا زمانی است:

((به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده و چنانک که پای به برف فرو شود به عشق فرو می رفت.))

گویا این سخنان از حقیقتی یکسان خبر می دهند که فرازمانی است و در همه جا و همه زمانها یکسان است و آن حقیقت و جود و مطلق است. بازگردیم به شعر. از دیگر مورادی که باید به آن توجه کرد اطلاعات ادیانی هاتف است. او به خصوص در مورد زرتشتیان اصطلاحات را به گونه ای دقیق و زیبا به کار می برد. آری گویا آنچنان که استاد ویلفرد کنتول اسمیت استاد و رئیس مرکز تحقیق در ادیان جهان دانشگاه هاروارد اعتقاد داشتند؛(( اولین مطالعات تطبیقی ادیان را باید در بین مسلمانان ایران جست)) و در کنار افرادی چون ابوریحان بیرونی، عبدالکریم شهرستانی و ابوالقاسم میرفندرسکی؛  نام هاتف اصفهانی را نیز افزود.   

ترجیع بند هاتف را در ادامه مطلب بخوانید... 

ادامه نوشته

همراه شو عزیز!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

همراه شو عزيز ، همراه شو عزيز ،
تنها نمان به درد ،
كين درد مشترك ،
هرگز جدا جدا ، درمان نمي شود

دشوار زندگي ، هرگز براي ما
دشوار زندگي ، هرگز براي ما
بي رزم مشترك ، آسان نمي شود

تنها نمان به درد ،
همراه شو عزيز ، همراه شو ، همراه شو ، همراه شو عزيز ،
همرا ه شو عزيز ،

تنها نمان به درد ،
كين درد مشترك ، هرگز جدا جدا ، درمان نمي شود .

شعر: برزين آذرمهر (شاید نام مستعار پرویز مشکاتیان باشد.)


همراه شو عزیز! تا تمدن با شکوه ایران اسلامی را دوباره بسازیم.

ایرانی که سراسر پر ابن سینا ها، فارابی ها، غزالی ها، ابوریحان ها، حافظ ها، سعدی ها و مولوی هایی دیگر است.

ادامه دارد...


ویلیام چیتیک؛ عارف مسلمان مسیحی

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

 

زبان شیرین و شوخ طبعی فوق العاده حضرت چیتیک(۱)_دامت افاضاته_ [نک: احمد مهدوی دامغانی؛ زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی پروفسور ویلیام چیتیک؛ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی] که در بزرگداشت ایشان با آن آشنا شدم، به همراه دانش و دیدگاههای ایشان در مورد عرفان و تصوف اسلامی، مرا بر آن داشت که مطلبی _هر چند منقول_ در مورد آن حضرت در وب فراهم آورم.

«ويليام چيتيك» در سال 1943 در شهر ميلفورد آمريكا به دنيا آمد. وی ليسانس خود را در رشته تاريخ اخذ كرد و در سال 1966 به ايران آمد و در رشته زبان و ادبيات فارسی در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و در سال 1974 به اخذ درجه دكترا در اين رشته نائل شد.

چيتيك در زمينه تاريخ معنويت اسلامی تخصص دارد. وی نوشته‌های بسياری در زمينه صوفيان، مولانا جلال‌الدين رومی، ابن‌عربی و نيز مباحث مختلف در فلسفه اسلامی منتشر كرده است.

وی مدت 12 سال در ايران اقامت داشت و از استادانی چون «جلال‌الدين همايی»، «فروزانفر»، «سيد‌حسين نصر»، «ايزوتسو»، «هانری كربن» و «سيد‌جلال‌الدين آشتيانی» استفاده شايان كرد.

ادامه مطلب...

۱.جهت اطلاعات بیشتر در مورد پروفسور ویلیام چیتیک نک:ایکنا>ویلیام چیتیک 

                                              

ادامه نوشته

شیخ اشراق

“ In the name of God “

 

"Shahab al-Din Yahya as-Suhrawardi"

 

was born in 1155 in the town of Suhravard in North-West-Iran and was executed at Age of 36 or 38 in 1191 in Aleppo. He was an Iranian philosopher, a Sufi and the founder of the School of Illumination, one of the most important schools in Islamic philosophy.


 Offer to: Dr.Bahrainy

"شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی (شیخ اشراق)"

 

 

او در سال 1155 در شهر سهرورد(مترجم: در اصل سهراوگرد یا سرخاب کرت) در شمال غربی ایران(زنجان) زاده شد و در 36-38 سالگی در حلب اعدام شد. او یک فیلسوف ایرانی و یک صوفی بنیانگذار مکتب اشراق یکی از مهمترین مکتب های فلسفه اسلامی بود.

 

ادامه نوشته

در عاشقی پیچیده ام

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

این بار من به یک باره گی

در عاشقی پیچیده ام...

     منم آن نیاز مندی که به تو نیاز دارم     

  اگر از تو باز دارم به که چشم باز دارم

 تویی آفتاب و چشمم به جمال توست روشن

    غم چون تو نازنینی به هزار ناز دارم

     به جفا نمودن تو، ز وفات برنگردم 

    به وفا نمودن خود، ز جفات باز دارم

     گله کردم از تو گفتی که بساز چارۀ خویش

     منم آن که در غم الحق دل چاره ساز دارم

      غم دل چه باز گویم، که تو را ملال گیرد  

     کنم این حدیث کوته که غم دراز دارم
                                           (۱)                                      


۱.چشمۀ خورشید، گزیدۀ غزلیّات دیوان شمس، رضا قلی خان هدایت:

به هدایت چه زنی طعنه که صوفی گردید    همه را کاش خداوند هدایت می کرد

الانسان الکامل 1

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

·         درآمدی بر کتاب الانسان الکامل                                                               
                                                                                                                                             م.ا.محب علی

در بین کتب عرفان و تصوف چندین کتاب به نام انسان کامل یافت می شود. یکی از این کتب متعلق است به عزیز الدین نسفی[نسف=نخشب؟] از عرفای قرن 7.

در واقع الانسان الکامل نام مجموعه ای از رسائل نسفی است که به نام یکی از رسائل مشهور گردیده است. کتاب به زبان پارسی ساده و سلیس و روان نگاشته شده است بی هیچ تکلفی. برای درک ارزش متن بسیار زیبای نسفی نثر او را با کتب دیگر این قرن مثل جوامع التواریخ رشید الدین فضل الله و نیز  کتابهای دیگر قرن 7 مقایسه کنید.  متن در اوج زیبایی و سادگی است به طوری شاید نتوانید کلمه ای را بیابید که شخصی با سواد متوسط معنی آن را نداند. البته حساب مفاهیم اصطلاحات اهل عرفان و تصوف و نیز کلام و فلسفه جداست.

در مورد آراء و عقاید نسفی باید گفت که اندیشه های او از سعدالدین حموی تأثیر بسیاری پذیرفته است و در جای جای متن از او به بزرگی یاد می کند. البته خود نسفی از صاحب نظران و شیوخ و بزرگان است و آراء خاص خود را دارد، _که ارزش بسیاری دارند_ هر چند در مطالعات عرفان و تصوّف قدر او دانسته نشده است.

در ارتباط با مذهب نسفی عقاید مختلفی وجود دارد. عده ای او را حنفی می دانند[ که دلایل بسیاری برای نقض این ادعا وجود دارد.] عده ای از صاحب نظران او را شیعه می دانند. ماریژان موله در مقدمه ای که بر الانسان الکامل نوشته است نتیجه گیری می کند که  نسفی نمایندۀ یکی از نهضت های شیعی (اسماعیلیه یا اثناعشریه ) است.

برای آشنایی بیشتر با عقاید نسفی پارۀ کوتاهی از رسالۀ انسان کامل او را آورده ام.

 به امید خداوند منان در آینده باز هم  از نسفی و آراء و عقاید او خواهم نوشت.

·         در بیان انسان کامل [مقدمه، فصل دوم، 76-74]

بدان که انسان کامل آن است که در شریعت و طریقت و حقیقت تمام باشد، و اگر این عبارات را فهم نمی کنی به عبارتی دیگر بگویم. بدان که انسان کامل آن است که او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک و افعال نیک و اخلاق نیک و معارف.

چون انسان کامل را دانستی، اکنون بدان که این انسان کامل را اسامی بسیار است به اضافات و اعتبارات به اسامی مختلفه ذکر کرده اند، و جمله راست است. ای درویش! انسان کامل را شیخ و پیشوا و هادی و مهدی گویند و دانا و بالغ و کامل و مکمل گویند. و امام و خلیفه و قطب و صاحب زمان گویند و جام جهان نما و آیینۀ گیتی نمای و تریاق بزرگ و اکسیر اعظم گویند، عیسی گویند که مرده زنده می کند، و خضر گویند که آب حیات خورده است، و سلیمان گویند که زبان مرغان می داند. و...

ادامه نوشته

محمّد

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

nafahat.ir

"محمّد"

ماه فرو ماند از جمال محمد (ص)      سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)

قدر فلك را كمال و منزلتى نيست         در نظر قدر با كمال محمد (ص)

  وعده ديدار هر كسى به قيامت       ليلة الاسرى شب وصال محمد (ص)

آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى      آمده مجموع در ظلال محمد (ص)

عرصه گيتى مجال همت او نيست        روز قيامت نگر مجال محمد (ص)

و آن همه پيرايه بسته جنت فردوس      ‏بو كه قبولش كند بلال محمد (ص)

همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد       تا بدهد بوسه بر نعال محمد (ص)

شمس و قمر در زمين حشر نتابد           نور نتابد مگر جمال محمد (ص)

  شايد اگر آفتاب و ماه نتابد            پيش دو ابروى چون هلال محمد (ص)

چشم مرا تا به خواب ديد جمالش         خواب نمى‏گيرد از خيال محمد (ص)

سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى   عشق محمد بس است و آل محمد(ص)


   

 ولادت پیامبر عشق و رحمت، حضرت محمّد(ص) و امام علم و معرفت، حضرت امام صادق(ع) را گرامی می داریم.
غزل فوق زیباترین غزلهای دینی و از برترین غزلهای ادب پارسی است. این غزل بهترین شاهد برای این است که چرا سعدی را افصح المتکلمین و سلطان سخن می خوانند. جمال و زیبایی غزل آتچنان مشهود و عیان است که احتیاجی به قلم فرسایی چندانی نمی بینم. هر بیت پر از تلمیحهای بسیار زیبایی است که  ما را به یاد آیات و روایات و حوادث فراوانی از تاریخ زندگانی پیامبر(ص) می اندازد.  به نظر نگارنده اگر سعدی-علیه رحمةـ هیچ توشه ای برای آخرت به جز این غزل نداشته باشد ـ که بسیار داردـ لایق بهشت برین و اعلی علیین است.

اللهم صل علی محمّد آل محمّد

عيد نوروز

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

 

nafahat.ir

  [ عکس:م.ا.محب علی]

عيد نوروز

 

باد نوروز وزيـــده است به كوه و صحرا      جامه عيـــد بپـــوشنـــد، چه شاه و چه گدا

بلبل باغ جنان را نبـــود راه به دوست       نازم آن مطـــرب مجلـــس كـــه بود قبله نما

صوفى و عارف ازين باديه دور افتـادند       جــام مى گير ز مطــرب، كه رَوى سوى صفا

همه در عيد به صحرا و گلستان بروند       من ســرمست ز ميخـــانه كنـــم رو به خدا

عيد نوروز مبارك به غنــــى و درويش       يــــــار دلـــــدار؛ ز بتخـــانــــه درى را بـــگشا

گر مرا ره به در پير خــــــرابات دهى          بــه سر  و جان به سويش راه نوردم نه به پا

  سالها در صف اربــــــاب عمائم بودم   

 تـا بـــه دلـــدار رسيدم نـــكنم بـــــاز خــطا

  حضرت امام خمینی(ره)  

آتش در نیستان

 
((هو))

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

"علیه توکلتُ و الیه اُنیب

((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

 

nafahat.ir

 

آتش در نیستان 
 

یک شب آتش در نیستانی فتاد               سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد


 

شعله تا مشغول کار خویش شد             هر نی ای شمع مزار خویش شد


 

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست        مر تو را زین سوختن مطلوب چیست


 

گفت آتش بی سبب نفروختم                 دعوی بی معنیت را سوختم


 

زان که می گفتی نی ام با صد نمود         همچنان در بند خود بودی که بود


 

با چنین دعوی چرا ای کم عیار             برگ خود می ساختی هر نو بهار


 

مرد را دردی اگر باشد خوش است         درد بی دردی علاجش آتش است

 

مجذوب تبریزی (مجذوب علیشاه)


یه امید خداوند شرح این مثنوی در آینده به قلم نگارنده نگاشته خواهد شد.

سالار لم یزلی

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

 

nafahat.ir

 

در ظل بو الحسنم، هشتم امام همام(ع)

حبل المتین درش، ملجای معتصمان

همنام و نسل علی(ع)، آن برتر ازلی

سالار لم یزلی، زو محترم حرمان

مهدی اخوان ثالث (م.امید)