حافظ 1- کنگره عرش
((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))
مقدمه ای بر غزلی از حافظ*
چند و قتی است که دوستان مرا محکوم به قدر نادانستن منزلت حضرت حافظ (علیه رحمة) می کنند، حال که می اندیشم می بینم که شاید در ظاهر حق با دوستان است و من در "نفحات" سخنی از آنحضرت نرانده و شعری از او نخوانده ام. چند روز قبل ناگاه به یاد شعر "کنگره عرش" حافظ افتادم. درست یادم نمی آمد اما چهار بیت را به خاطر آوردم و سپس تطبیق دادم.
واقعا شعر عمیقی است، به قول استاد فاطمی نیا "در زیر آسمان نظیرش گفته نشده است!!".( البته در مورد اشعار دیگری فرمودند) هر چند اشعار ی با این مضمون در ادب فارسی فروانند و یا بهتر بگویم جوهره ادب عرفانی فارسی همین است. "فراخواندن به استعلا"، "عرشی و ملکوتی شدن"، "آنجهانی شدن" و تعابیری بسیاری که خواننده آشنا به ادب فارسی می داند.
آری در نظر عارف و صوفی جهان محضر خداست. محل عروج است. اگر لحظه ای در این جهان درنگ دارد، اطاعت امر او، پرستش او و عشقبازی با اوست.
مطیع امر تو ام گر دلم بخواهی سوخت!
عارف اگر در پی روزیست نه از برای روزیست، از آن است که روزی را در عبادت حق بسر برد و بندگی او را کند و فرمانبرداری امر نبی(ص) را که این تلاش را برابر جهاد دانست.
آری عارف تعلق ندارد به هیچ چیز، هرچند همه چیز با او باشند.
عارف ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است!
حافظ چه شنیده است در میخانه!
انسان خلیفه الله است، انسان کلیم الله است و انسان حبیب الله است! نشیمن او نه این کنج محنت آباداست!
مقام در سدره دارد در جوار حق! و در اینجا قدر نبی(ص) را دریاب!(هر چند نتوانی!) که از سدره گذشت و جبریل گذشتن نتوانست.
اگر یک سر مو فراتر پرم
فروغ تجلی بسوزد پرم!
آخر حق انسان را برگزید!
فرشته عشق نداند که چیست!
سلطان العشاق عین القضات همدانی در تمهیدات می گوید:
((ای عزیز به خدا رسیدن فرض است و لابد هر چه به واسطه آن به خدا رسند، فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا می رساند، پس عشق از بهر این معنی فرض راه آمد... .))
"کنگره عرش " شاید ملکوت است. صفیر الهی هر لحظه سالک را می خواند به جایگاه حقیقی خود بازگرد
زیاده سخن راندم. این اندکی از دریافتها من از ابیات آغازین این شعر بود، هرچند واضح است برداشت و دریافت من تنها برداشت ممکن نیست و دوستان خواننده را چه بسیار برداشتهای دقیق تر و ظریفتر باشد که امیدورام در نظرات خود بنگارند.
*. این مقدمه چندین ماه پیش نگاشته شده بود، با اندکی تغییر منتشر کردم.

نفحات (عرفان 85) در اواخر سال 85 به دست جمعی از دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران (ورودی 85) راه اندازی شد.این وبلاگ با انجمن علمی دانشکده الهیات و نیز کانون اندیشه صفیر دانشگاه تهران همبستگی ها و همکاری هایی داشت. در حال حاضر برخی از دوستان فارغ التحصیل و برخی در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شده اند. نفحات همچنان با همان رویکرد ادامه به کار می دهد. این وب شاید برای اهل پژوهش و شاید اهل دل و دوستان مفید باشد.