می دانم که می آیی
((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))
میدانم که میآیی
چه غم دارم ز تنهایی
میباری چو ابر بهار
میشویی از دل غبار
میتابی چون آفتاب
میربایی از دیده خواب
میرسد با بانگ صبح از سوی او
آن نسیم جانفزای کوی او
گر دل من بیقراری میکند
او بهارست و بهاری میکند
میدانم که میآیی
چه غم دارم ز تنهایی
شب هجران شود کوتاه
رسد صبح امید از راه...
شعر: امیرحسین سام
نفحات (عرفان 85) در اواخر سال 85 به دست جمعی از دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران (ورودی 85) راه اندازی شد.این وبلاگ با انجمن علمی دانشکده الهیات و نیز کانون اندیشه صفیر دانشگاه تهران همبستگی ها و همکاری هایی داشت. در حال حاضر برخی از دوستان فارغ التحصیل و برخی در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شده اند. نفحات همچنان با همان رویکرد ادامه به کار می دهد. این وب شاید برای اهل پژوهش و شاید اهل دل و دوستان مفید باشد.