نقدی بر سیاستهای فرهنگی1_اخراج کارمندان و کارشناسان امور فرهنگی

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))


نفحات جایی است برای سخن از علم و فرهنگ!

هرچند در نفحات روال بر این نبوده که از مشکلات سیاستهای اجرایی فرهنگ سخن بگوییم اما این بار احساس مسئولیت می کنم که چند خطی بنگارم که تنها نوشته شده باشد!

امروز پس از یک ماه که در سفر بودم به کانون اندیشه صفیر در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران رفتم.

با تجربیاتی که من و دوستان در محیطهای فرهنگی و فوق برنامه دانشگاه داشتیم باشگاه را بهترین مکان یافتیم. هر چند مدیریت از بالا سختگیریهای غیر موجه می کند اما مدیران باشگاه و کارمندان همگی علاقه مند به برنامه های فرهنگی-دانشجویی هستند و با اغلب عشق و علاقه فعالیت می کنند.

امروز باشگاه دیر باز شد. داخل باشگاه همه غمگین بودند .و گاه مزاحهایی _که همه تلخ خند به همراه داشت_ می کردند. اما غم مشخص بود. سخن از اخراج و رفتن بود هم  جناب مهندس و هم آقای نورایی حرفهایی زدند اما من متوجه نشدم. تا خانم جمشیدی آمدند و کامل بیان کردند.

تعدادی از کارمندان باشگاه اخراج شدند! چرا؟

 چون بودجه نیست!

آقای عبدالمالکی(مسئول انجمن های علمی) که بیش از 15 سال تجربه دارند و واقعاً  به کارشان علاقه دارند.

خانم نایبی(مسئول نشریات)

خانم حسینی (مسئول صدور کارت بین المللی)

خانم جمشیدی(مسئول کانون ها) واقعاً برای ما زحمت کشیدند و در تمامی برنامه های کانون ها به خصوص کانون انیشه صفیر حجم زیادی از کار بر عهده ایشان بود. بعد از آمدن ایشان کانون ها کم کم داشت سر و سامان می گرفت. کانون قرآن، کانون موسیقی و فیلم دوباره داشتند تشکیل می شدند. جلسات منظم شده بودند و به دنبال جشنواره کانون ها بودیم! ( زهی خیال باطل!)

همه اخراج شدند!

اینها فقط اخراجی های بخشی از اداره کل امور فرهنگی است!

تعداد دیگری از کارمندان و کارشناسان اداره کل هم اخراج شدند.

خبر جالب دیگر هم تعطیلی مر کز آموزشهای فرهنگی و هنری دانشگاه تهران (واقع در چهار راه ولیعصر است)  است! این مرکز هم به زودی تعطیل می شود. تمامی کلاسهای زبانهای خارجه، موسیقی، نقاشی، طراحی و دهها کلاس دیگر در این مرکز برگزار می شود.(کم کم باید گفت می شد!)

برای کسی مثل من که در گوشه و کنار دانشگاه بوده است و نیز حتی کسانی که تنها به دانشگاه می آیند و می روند پرواضح است که بهانه  کمیود(نبود!) بودجه بازیچه ای قدیمی است که اگر صادق هم باشد نشان از بی کفایتی مسئولان دانشگاه و متولیان امور فرهنگی کشور(نه همه آنان بلکه کسانی که صاحب قدرت هستند) دارد.

صرف نظر از اینکه اخراج کارمندان (در فاصله زمانی کوتاه پس از انتخابات ریاست جمهوری) چه ضربه ای به ایشان و خانواده هایشان می زند، اینگونه اعمال و کارهای بسیار از این دست عدم توجه کافی مسئولان را به مباحث فرهنگ و اندیشه و دین و نیز ایرادات سیاستهای فرهنگ و اندیشه کشور را می رساند. فرهنگ و اندیشه ای که انقلاب اسلامی ما مولود این زوج است.

فرهنگ و اندیشه ای که دلیل بعثت انبیاء و مایه سعادت انسان است.

به امید اینکه روزی فرهنگ ایرانی -اسلامی باز هم به روزهای اوج بازگردد و شاید حتی از آن فراتر رود.

م.ا.محب علی

سخن بگویید تا شناخته شوید!

 

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

اوایل اسفند ماه یا شاید اواخر بهمن ماه بود. تازه با وبلاگ نویسی آشنا شده بودم. با وجود انکه سالیان بود که از اینترنت استفاده می کردم اما چیزی زیادی از بلاگ نمی دانستم و برای کارهای ساده زمان زیادی وقت می گذاشتم. در راه اندازی وبلاگ دوستان بسیار کمک کردند.
نام وبلاگ را  erfan-85 گذاشتم تا مکانی باشد که هم کلاسی های من(دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران ورودی 85) مقاله بنویسند. برای همه به تفکیک نام کابری و رمز عبور انتخاب کردم. حتی در این کار هم تمام دقتی که داشتم را به کار بردم.

در ابتدای کار شروع به جستجو در نهج البلاغه کردم این حدیث را نیکو یافتم برای آغازِگفتن:

((تکلّموا تعرفوا٬فانّ المرءمخبوء تحت لسانه))

 (سخن بگویید تا شناخته شوید٬ زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.))[ترجمه نهج البلاغه٬محمد دشتی٬حکمت ۳۹۲]
پس از گذشت چند هفته بعضی از دوستان همچون م.شریعتمداری، ف.سرآبادان، م.نصر شروع به بلاگ نویسی کردند. 
بسیار خوب کار می کردیم. بعضی از بازدیدکنندگان مانند ر.کنعانی شگفت زده شده بودند از اینکه آیا واقعاً بچه های الهیات اینقدر فعال شدند!
حدود خرداد ماه بود که تصمیم گرفتم که دامنه ir خریداری کنم.  دیوان حافظ را باز کردم. اسامی زیبای زیادی یافتم. با دوستان مشورت کردم ونام زیبای نفحات انتخاب شد. نامی که در زندگی من تاثیر زیادی گذاشت.
در نفحات گفتگو شد، بحث شد و شاید دعوا شد اما نفحات حداقل برای من پنجره های جدیدی باز کرد به روی تعامل و نگارش.
نفحات  برای من شاید سزرمین کوچکی بود که بی پروا از علایق خود بگویم و بدانم دوستانی دارم که  حرفهایم را می خوانند و نقد می کند. من در نفحات بسیار چیزها یاد گرفتم!
 غیر از دوستان یاد شده تقریباً هیچ کدام دیگر از هم کلاسیها(جز معدود درحد 1 پست) چیزی ننوشتند. با وجود اصرار من. شاید به خاط ایمانشان بوده است و شاید... . 

هر چند نگارندگان اصلی وبلاگ هم انتقاداتی داشتند که نویسندگان را کم کنید و آنانی را که نمی نگارند حذف کنید اما من باز هم امیدوار یود.
اکنون مرداد ماه سال 88 است.حدود 27ماه از آغاز راه گذشته است.
تصمیم گرفتم که تعداد نویسندگان را به همان اصلی ها کاهش دهم به امید اینکه این دوستان یاری فرمایند.
در اینجا پس از گذشت 2 سال و نیم باز هم سخن زیبای امام علی(ع) را تکرار می کنم:

((تکلّموا تعرفوا٬فانّ المرءمخبوء تحت لسانه))

محمد امین محب علی