دوستان سلام ...!

متن  برگرفته از کتاب "توتم پرستی" به قلم دکتر علی شریعتی ست.

شاید برای شما هم جالب باشه که بدونید توتم دکتر چه بوده است !!

... هنوز هم توتم پرستیم . هر کسی توتمی دارد. از میان اشیا این

عالم هر کسی خود را با یکی از  آنها خویشاوند می یابد . احساس 

می کند  که میان  او  و آن پیوندیست  مرموز  که حس  می شود  و 

وصف نمی شود  و آن  توتم او  است . شخصیت خویش را  در توتم

خویش  احساس  می کند . خود  را  در  آن  می بیند  .  جایگاه    آن

"خود  حقیقی"  و   راستین   و پنهانی  و  صمیمیش را   در توتمش 

می یابد. " توتم" هر کسی "خود " او است که در خارج از وی وجود

یافته و مجسم شده است ....

...

اما قلمم را به بیگانه نمی دهم ..

به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم اسماعیلم را .........

قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم

غوطه می خورم، به فرمان او ، هر جا  که مرا  بخواند ، هر جا که مرا 

براند، در طاعتش درنگ نمی کنم .

"قلم" توتم  من است. امانت روح  القدس من است ، مریم پاک  من،

است، صلیب مقدس من است ، در وفای او اسیر قیصر نمی شوم ،

تسلیم فریسیان نمی شوم.

بگذار بر قامت  بلند و راستین  و استوار  قلمم  به صلیبم کشند، به

چهار میخم  کوبند ، تا  او که استوانه ی  حیاتم  بوده  است، صلیب

مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند

که به نامجویی بر قلمم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجویی

بر سفره ی گوشت حرام توتمم ننشسته ام ، تا زور بداند،زر بداند،

و تزویر بداند که امانت خدا را ، فر عونیان  نمی توانند از من گرفت،

ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت

را بلعمیان نمی توانند  از من  ربود . . . . .

 

شهادت حضرت فاطمه(س)

nafahat.ir

                                                                                                     عکس:م.ا.محب علی                                  

ایام شهادت حضرت فاطمه(س) را تسلیت عرض می کنم.

در مورد مطلبی که در ادامه می آورم باید بگویم، که اگر در این مورد صحت این موضوع و نیز حقیقت جویی نگارندۀ آن استاد سید جعفر شهیدی اندکی تردید داشتم، هرگز این پست را نمی نوشتم...

امید است که دوستان بر من خرده نگیرند و این پست نیز موجب تفرقه نگردد.

قبل از خواندن این داستان حدیثی از امام حسین(ع) می آورم، که فرمود:((فَإذا مُحصُّوا بِالبَلاء قَلّ الدَّیّانونَ)) (آنجا که آزمایش پیش آید دینداران اندک خواهند بود.) خداوند عاقبت ما را به خیر کند.

((خانۀ آیشه ماتم کده است. علی (ع)، فاطمه(س) عباس، زبیر، فرزندان فاطمه حسن، حسین دختران او زینب و ام کلثوم اشک می ریزند.
علی (ع) به همکاری اسماء بنت عمیس مشغول شست و شوی پیغمبر(ص) است. در آن لحظه های دردناک بر آن جمع کوچک چه گذشته است؟ خدا می داند. کار شستشوی بدن پیغمبر(ص) تمام نشده، بانگی بگوش می رسد:الله اکبر.
علی به عباس:
_عمو. معنی این تکبیر چیست؟

_معنی آمن این است که آنچه نباید بشود شد.

دیری نمی گذرد که بیرون حجرۀ عایشه همهمه و فریادی بگوش می رسد. فریاد هر لحظه رساتر می شود:
_بیرون بیایید! بیرون بیایید! وگرنه همه تان را آتش می زنیم!
دختر پیغمبر(ص) بدر حجره می رود. در آنجا با عمر روبرو می شود که آتشی در دست دارد.

_عمر! چه شده؟ چه خبر است؟

_علی(ع)، عباس و بنی هاشم باید به مسجد بیابند و با خلیفه بیعت کنند!
_کدام خلیفه؟ امام مسلمانان هم اکنون درون خانۀ آیشه بالای سر پیغمبر(ص) نشسته است.
_از این لحظه امام مسلمانان ابوبکر است. مردم در سقیفۀ بنی ساعده با او بیعت کرده اند. بنی هاشم هم باید با او بیعت کنند.
_و اگر نیایند؟
_خانه را با هر که در او هست آتش خواهم زد مگر انکه شما هم آنچه مسلمانان پذیرفته اند بپذیرید.

-عمر می خواهی خانۀ ما را آتش بزنی؟
_آری.

این گفتگو به همین صورت بین دختر پیغمبر(ص) و صحابی بزرگ و مهاجر و سابق در اسلام صورت گرفته است یا نه؟ خدامی داند.
اکنون که مشغول نوشتن این داستان هستم، کتاب ابن عبدربه اندلسی(عقدالفرید) و انساب الاشراف بلاذری را پیش چشم دارم داستان را چنانکه نوشته شد از آن دو کتاب نقل می کنم. بسیار بعید بلکه نا ممکن به نظر می نماید چنین داستانی را بدین صورت هواخواهان شیه یا دسته های سیاسی موافق آنان ساخته باشند، چه دوستداران شیعه در سده های نخستین اسلام نیرویی نداشته و در اقلیت بسر می برده اند.))[ زندگانی حضرت فاطمه(س)٬ سید جعفر شهیدی٬ دفتر نشر فرهنگ اسلامی]

 

و آن بزرگوار در بستر مرگ اینچنین فرمود:

(( بخدا سوگند! اگرپای در میان می نهادند و علی را در کاری که پیغمبر(ص) به عهدۀ او نهاد می گذاردند، آسان آسان آنان را به راه راست می برد و حق هریک را بدو می سپرد...

اگر چنین می کردند، درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود. اما نکردند...

 و آنچه نباید بکنند کردند. اکنون لختی بپایند! و ببینند چه آشوبی برخیزد و چه خونها بریزد...!))

 

منظومۀ محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکب ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول بر سر معجر نوشته اند

[خواجوی کرمانی،دیوان]

 

    آری .. فاطمه فاطمه است !      

غم او دشوارتر از آن بود که کسی بتواند تسلیتش دهد و او را به

شکیبائی بخواند. روزها و شب ها اینچنین می گذشت و اصحاب

گرم قدرت و غنیمت و فتح ..   

 و علی در عزلت سردش ساکت ...

و فاطمه در اندیشه ی مرگ  ..................

انتظار بیتاب رسیدن

مژده ی نجاتی که پدر داده بود..

هر روز که می گذشت برای مرگ بی قرارتر می شد تنها روزنه ای که 

می تواند از زندگی بگریزد. امیدوار است که با جانی لبریز  از  شکایت

و درد به پدر پناه برد ودر کنار او بیاساید ..

اما زمان دیر می گذرد ... اکنون نود و پنج  روز  است  که  پدر  مژده ی

مرگ داده است            .... و مرگ اما نمی رسد !!!

امروز سوم جمادی الثانی است

سال یازدهم هجرت ........              سال وفات پدر !

کودکانش را یکایک بوسید :

حسن هفت ساله  ...

حسین شش ساله .......

زینب پنج ساله .. و ام کلثوم سه ساله .

و اینک لحضه ی وداع با علی ............................... چه دشوار است!

اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر!!!!!

.

.

.

.

شمعی از آتش و رنج در خانه ی علی خاموش شد ..

و ....

و علی تنها ماند با کو دکانش ....

درگذشت حضرت آیة الله محمد فاضل لنکرانی (رحمةالله علیه)

 

ضایعه  درگذشت مرجع عالیقدر شیعه و عالم فاضل جهان اسلام٬ حضرت آیة الله محمد فاضل لنکرانی(رحمةالله علیه) را به تمام مسلمانان و به ویژه امام زمان(عج)تسلیت عرض می کنیم.

 

۳۰ سال گذشت.

هر سال در خرداد به روز بیست و نهم که می رسیم شهادت دکتر

شریعتی بهانه ای می شود برای بازپرداختن نه به ا و که بازگشت

به خویشتن خویش شاید.

این بار و امسال سعی کنیم در حد وسع خودمون بیش از پیش به

دکتر تنهای مزینان بپردازیم.

 

شهادت حضرت فاطمه(س)

شهادت یگانه دخت رسول مهر و مهربانی را خدمت همه ی دوستانم تسلیت عرض می کنم.

حضور تو اتفاق بزرگیست

در فهرست نام های محبوب ما

که درگیر زمین مانده ایم

که از آفتاب دور مانده ایم

که تقدیرمان

به تاریکی می زند

در فقدان روشنایی تو

خانمی که شما باشید ..

ما در نیمه ی تاریک جهان

درگیر بن بست های بی انتهای زمین

مانده ایم

درگیر قانون تلخ زیستن در سایه

و اگر حضور تو در حوالی ما نباشد

و اگر یادآوری نام تو

و تکرار حضور تو در روزگارمان نباشد

سخت خواهد گذشت

خانمی که رنگ آبی تان چشم آسمان را می سوزاند .............

نــفــحــات

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

پیامبر اعظم(ص):((اِنَّ لِرَبکم فی ایامِ دهرِکم نفحاتٍ من رحمتهِ٬ اَلا فتعرَّضو لَها))

(( خدای را در ایام عمرتان نفحات و نسایم بیزی است که از کانون رحمتش می وزد؛ آگاه باشید و خویش را در معرض وزش آن نسیم ها قرار دهید.)) (نفحات الهیه٬ صدرالدین قونوی٬ ترجمۀ محمّد خواجوی٬ص۳)

جهت سهولت ورود کاربران به وبلاگ دانشجویان ادیان و عرفان دانشگاه تهران-۸۵ دامنه www.nafahat.ir به وب متصل گردید. از این پس کاربران عزیز می توانند با استفاده از این آدرس وارد وب شوند. در ضمن آدرس های قبلی نیز همچنان فعال می باشد.

با تشکر

 

درآمدی بر احوال شهاب الدین ابوحفص سهروردی1

ـحیات سهروردی:
شیخ الاسلام، شهاب الدین ابوحفص عمر بن محمّد بن عبدالله بن محمّد بن عبدالله بن عمویۀ بکری ملقب به سهروردی شافعی به نوشتهء ابن خلکان در "وفیات الاعیان" به چهارده واسطه و به روایت سبکی در "طبقات الشافعیه" به پانزده واسطه به ابوبکر خلیفۀ اول(؟) می رسد. مؤلف "تجارب السلف" نیز او را از اعقاب ابوبکر می داند. 
شیخ در اواخر رجب یا اوایل شعبان 539هـ.ق در سهرورد (سهراوگرد یا سرخاب کرت) زنجان متولد شد.در جوانی پیش از سال 557هـ.ق به بغداد رفت وتحت تربیت عموی خود شیخ ضیاءالدین ابولنجیب عبدالقادر سهروردی علوم ظاهر و باطن را فرا گرفت و از مریدان وی گشت و همچنین از دست او خرقه پوشید. شیخ در کتاب "عوارف المعارف "مکرر به گفتار او استشهاد کرده و ارادتش را به وی نشان داده است.
جامی در نفحات الانس آورده است که((: گفته اند که مدتی با بعضی از ابدال در جزیرهء عبّادان[آبادان] بوده و خضر(ع) را دریافته))[نفحات الانس ص472)
سهروردی فقیهی صالح و حکیمی واعظ بود و هر سال به زیارت مکه و مدینه می رفت. به نقل جامی در نفحات امام یافعی سهروردی را با القابی مانند((استاد زمانه، فرید یگانه، مطلع الانوار و منبع الاسرار، دلیل الطریقه و ترجمان الحقیقه، استاذ الشیوخ، الاکابر الجامع بین علمی الباطن و الظاهر، قدوة العارفین و عمدة السالکین، العالم ربّانی)) خوانده است.
گویند خلیفه الناصرلِدین الله (خلافت 575-622هـ) نسبت به شیخ ارادت فوق العاده داشته و غالباً او را به رسالت از جانب خویش نزد ملوک اطراف می فرستاده است و ملوک مقدم شیخ را گرامی می داشتند. در "مرآة الزمان" آمده است که شیخ شهاب الدین سهروردی برای آن که بلای خوارزمیان را از بغداد و ناصر خلیفه بگرداند در همدان به رسالت نزد خوارزمشاه رفت و او را از شورش بر خلیفه تحذیر کرد و خود جفا و اهانت بسیار دید. ابن خلکان نیز در "وفیات الاعیان" به رسالت شیخ از طرف دیوان عزیز به اربیل اشاره کرده و می نویسد که:((شیخ آنجا مجلس وعظ دایر کرد. امّآ من به علت صغر سن نتوانستم از مجلس او بهرمند گردم.))
ابن النجّار نیز می گوید:((از اکناف جهان به حضور شیخ می رسیدندو برکات انفاس وی به گروه کثیری از گناهکاران ظاهر می شد، همه توبه می کردند، چنانکه به برکت دم گرم و روحانی او، مردم زیادی راه خدا را برگزیدند.))[طبقات الشافعیه ،جلد8،ص238] سهروردی شیخ الشّیوخ بغداد بود و تعدادی از رباطها و خانقاهها متعلق به صوفیه را در آنجا اداره و سرپرستی می کرد. خلیفه رباطی مخصوص برای او ساخت، و شیخ روزهای معیینی از هفته را در آنجا به مجلس وعظ می رفت. گویند در بغداد از بهاء الدین ولد استقبال گرمی کرده و او را به خانقاه خود دعوت کرده است. [جامی، نفحات الانس،ص258]
شیخ الاسلام مال فراوانی بدست آورد ولی همه را در راه خدا خرج کرد تا حدّی که هنگام مرگ مؤونت دفن و کفن نداشت. گویند شیخ در اواخر عمر بیمار و زمینگیر شد و او را همراه کتابهایش به دوش می کشیدند و به مسجد جامع بغداد می بردند.
شیخ سر انجام در محرم سال 623 هجری در گذشت و در وردیۀ بغداد به خاک سپرده شد. مزارش زیارتگاه صوفیان و صاحبدلان است.

[این مقاله قسمتی از تحقیق تاریخ تصوف نگارنده می باشد٬ در صورت تمایل بخشهای دیگری از آن را در وب قرار داده خواهد شد.]

سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

 

 

((السلام علیک یا روح الله))

در غم ارتحال برگترین عارف و بزرگترین انسان تاریخ معاصر به سوگ نشسته ایم...

پایگاه اطلاع رسانی حضرت امام خمینی(ره)

هادی

((به نام خدا))

چراغ ها خاموش بودند.ساعت...معلوم نبود چند است.شاید اصلآ عقربه ها توی آن تاریکی داشتند برای خودشان ول می گشتند، و فارغ از همه ی قانون های جهان به چشم های من که نمی توانستند آنها را ببینند دهن کجی می کردند. آنقدر ترسیده و دلتنگ بودم که دوست داشتم با چشم هایم خودم را خیس کنم.به خودم گفتم:آیا...آیا انقدر زنده خواهم ماند تا سر صبح، وقتی دارم جوراب هایم را از روی طناب جلوی پنجره ور میدارم، به او که دارد عابرانه رد میشود بگویم:خانم خانم...هی آقا...سلام. دیگر کار خودم را کرده ام. خیس و خارشناک شده بودم و دانه های معصوم اشک، پس از اینکه چند لحظه از روی جلد بالش، با دلرحمی مرا نگاه می کردند، یکی یکی، آرام توی جلد بالشم فرو می رفتند.

بله دوست من قصه ی ما هم اینطوری بود. پس از آن شب هرگز صبحی برای من در کار نبود؛ وبه مادرم که آمده بود شانه های مرا تکان می داد، هیچ اعتنا نکردم.

هی دوست عزیز خیلی ساکتید. شما بگویید چطور شد که...یعنی می دانید؛ببخشید که ناراحتتان می کنم.می خواهم بدانم که...چطور شد که زود و جوان سر از اینجا در اوردید ؟

لته ی کهنه اش را دور خودش سفت پیچید وبه شعله های حقیر آتش خیره شد.بعد از آنکه اشک های داغش، قدم رو از زیر پلک هایش در آمدند و مورچه وار توی پیراهنش ناپدید شدند، بیمار و خسته گفت:هادی بی چاره ی من!هزار سال دیگر که صبح شد حرکت می کنیم.

                                                                                             «دهقان نژاد»

پيام حضرت امام خميني (ره) به مناسبت آزادسازي خرمشهر

 

حضرت امام خميني (ره) سوم خرداد 1361 مصادف با 30 رجب 1402 پيامي خطاب به ملت ايران صادر فرمودند.

((بسم الله الرحمن الرحيم))

با تشكر از تلگرافاتي كه در فتح خرمشهر به اين‌جانب شده است، سپاس بي حد بر خداوند قادر كه كشور اسلامي و رزمندگان متعهد و فداكار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود. اينجانب با يقين به آن‌كه ما «النصر الا من عندالله» از فرزندان اسلام و قواي سلحشور مسلح، كه دست قدرت حق از آستين آنان بيرون آمد و كشور بقيه‌الله الاعظم _ ارواحنا لمقدمه الفداء _ را از چنگ گرگان آدمخوار كه آلت‌هايي در دست ابرقدرتان خصوصا آمريكاي جهانخوارند بيرون آورد و نداي «الله اكبر» را در خرمشهر عزيز طنين‌انداز كرد و پرچم پرافتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم _ كه با دست پليد خيانتكاران قرن به خون كشيده شده و «خونين شهر» نام گرفت _ [بيافراشت] تشكر مي‌كنم. و آنان فوق تشكر امثال من هستند. آنان به يقين مورد تقدير ناجي بشريت و برپاكننده‌ي عدل الهي در سراسر گيتي _ روحي لتراب مقدمه الفداء _ مي‌باشند. آنان به آرم ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي مفتخرند.

مبارك باد و هزاران بار مبارك باد بر شما عزيزان و نور چشمان اسلام اين فتح و نصر عظيم كه با توفيق الهي و ضايعات كم و غنايم بي‌پايان و هزاران اسير گمراه و مقتولين و آسيب‌ديدگان بدبخت كه با فريب و فشار صدام تكريتي، اين ابرجنايتكار دهر، به تباهي كشيده شده‌اند، سرافرازانه براي اسلام و ميهن عزيز افتخار ابدي به هديه آورد. و مبارك باد بر فرماندهان قدرتمند كه فرماندهان چنين فداكاراني هستند كه ستاره‌ي درخشنده‌ي پيروزي‌هاي آنان بر تارك تاريخ تا نفخ صور نورافشاني خواهد كرد. و مبارك باد بر ملت عظيم‌الشأن ايران اينچنين فرزندان سلحشور و جان بركفي كه نام آنان و كشورشان را جاويدان كردند. و مبارك باد بر اسلام بزرگ اين متابعاني كه در دو جبهه‌ي جنگ با دشمن باطني و دشمنان ظاهري پيروزمندانه و سرافراز امتحان خويش را دادند و براي اسلام سرافرازي آفريدند.

و هان اي فرزندان قرآن كريم و نيروهاي ارتش و سپاهي و بسيج و ژاندارمري و شهرباني و كميته‌ها و عشاير و نيروهاي مردمي داوطلب و ملت عزيز، هوشيار باشيد كه پيروزي‌ها هرچند عظيم و حيرت‌انگيز است شما را از ياد خداوند كه نصر و فتح در دست اوست غافل نكند و غرور و فتح شما را به خود جلب نكند؛ كه اين آفتي بزرگ و دامي خطرناك است كه با وسوسه‌ي شيطان به سراغ آدم مي‌آيد و براي اولاد آدم تباهي مي‌آورد. و من با آنكه به همه‌ي شما اطمينان تعهد به اسلام دارم، لكن از تذكر، كه براي مومنان نفع دارد، بايد غفلت نكنم؛ چنان‌چه از نصيحت به حكومت‌هاي همجوار و منطقه دريغ ندارم. و آنان مي‌دانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پيروزمند ما از موضع قدرت سخن مي‌گويد. و من به پيروي از آنان به شما اطمينان مي‌دهم كه اگر از اطاعت بي چون و چراي آمريكا و بستگان آن دست برداريد و با ما به حكم اسلام و قرآن كريم رفتار كنيد، از ما جز خير و پشتيباني نخواهيد ديد. و شما بدانيد آن‌قدر كه ابرقدرت‌ها از صدام، اين نوكر چشم و گوش بسته، پشتيباني كردند از شماها كه قدرت‌هاي كوچك و حكومت‌هاي ضعيف هستيد پشتيباني نمي‌كنند. و شما عاقبت اين جنايتكار و هم‌قطار جنايتكارش شاه مخلوع را به عيان ديده‌ايد. قدرت‌هاي بزرگ بيش از آن‌چه از شما استفاده نمايند از شما طرفداري نمي‌كنند. و شماها را براي منافع خويش به هلاكت مي‌كشند. و من نصيحت برادرانه به شما مي‌كنم كه كاري نكنيد كه قرآن كريم براي برخورد با شما تكليف نمايد و ما به حكم خدا با شما رفتار كنيم. و يقين بدانيد كه امثال حسني مبارك مصري و حسين اردني و ديگر هم جنايتكاران آنان براي شما نفعي ندارند و دين و دنياي شما را تباه مي‌كنند. و اگر با نشست‌هاي خود بخواهيد طرح كمپ ديويد يا فهد را كه مرده‌اند، زنده كنيد؛ كه ما خطر بزرگ براي كشورهاي اسلامي خصوصا حرمين شريفين مي‌دانيم، اسلام به ما اجازه‌ي سكوت نمي‌دهد و اين‌جانب در پيشگاه مقدس خداوند تكليف الهي خود را ادا نمودم. اكنون دست تضرع و دعا به سوي خالق يكتا بلند كرده و به قواي مسلح اسلام و فداكاران قرآن كريم و ميهن عزيز ايران دعا مي‌كنم، و سلامت و سعادت و پيروزي آنان را خواستار هستم.

سلام و درود بي‌پايان بر فرماندهان متعهد قواي مسلح و بر رزمندگان فداكار و بر ملت دلير ايران عزيز و سرشار از شادي‌ها. والسلام علي عبادالله الصالحين.

روح‌الله الموسوي الخميني

منبع: صحيفه امام خميني (ره)

جلد شانزدهم صفحه 257

[نقل از سایت جامع دفاع مقدس(ساجد)]

ولادت حضرت زینب(ٍس)

((بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین))

ولادت حضرت زینب(س) را گرامی می داریم.

إن شاء الله در پست های بعدی توفیق نوشتن در مورد ایشان را داشته باشیم.